گروه آموزشی قله

شروع داستان:

امیر، یه پسر ۳۰ ساله بود که توی یکی از شرکت‌های تبلیغاتی تهران کار می‌کرد. آدم باهوشی بود، ایده زیاد داشت، اما همیشه یه مشکلی داشت: هیچی رو تا آخر ادامه نمی‌داد.

شروع می‌کرد، ولی وسط راه جا می‌زد. یه بار تصمیم می‌گرفت ورزش کنه، دو هفته می‌رفت باشگاه، بعد ولش می‌کرد. یه بار تصمیم می‌گرفت زبان بخونه، سه روز اول عالی، بعد یه هفته بعد، فایل‌ها رو پاک کرده بود! حتی برای گرفتن یه پروژه‌ی شخصی هم همیشه “فردا” رو انتخاب می‌کرد.

یه روز، یه دوستش کتابی بهش معرفی کرد: «۱۰ هفته تا موفقیت بی‌چون‌و‌چرا» از دارن هاردی.

امیر اولش جدی نگرفت. ولی وقتی یه شب پشت فرمون، به این فکر کرد که چقدر وقت داره از دست می‌ده، برگشت خونه و خوندنش رو شروع کرد.

📖 جادوی سیستم “تمرکز ۱۰ هفته‌ای“

دارن هاردی توی این کتاب یه مفهوم خیلی ساده ولی فوق‌العاده رو آموزش می‌ده:

«به‌جای اینکه بخوای هم‌زمان روی ۱۰ تا هدف کار کنی، فقط روی یک یا دو هدف تمرکز کن. ولی درست و حسابی، به مدت ۱۰ هفته. بی‌وقفه. بدون بهانه.»

امیر با خودش گفت: “بی‌خیال! بذار یه بار امتحان کنم. اگه نشد، برمی‌گردم سر همون زندگی قبلیم.”

امیر تصمیم گرفت فقط روی یه چیز تمرکز کنه:
ساختن یه پیج اینستاگرام آموزشی با محتوای تبلیغات و بازاریابی.

اون مدت‌ها بود که بهش فکر می‌کرد، ولی همیشه می‌گفت: “حالا وقت ندارم”، یا “کی میاد منو دنبال کنه؟”، یا بدتر: “الان بازار اشباعه.”

ولی این‌بار فرق داشت. با کمک ابزارهایی که توی کتاب اومده بود (مثل دفترچه پیگیری روزانه، تعیین پاداش، پایبندی هفتگی و…) یه برنامه‌ی دقیق ریخت.

🗓 هفته اول تا سوم: شروع سخت، اما شیرین

روزای اول خیلی سخت بود. چون باید عادتِ تنبلی رو می‌شکست. هر روز باید حداقل یه پست طراحی می‌کرد و یه استوری آموزشی می‌ذاشت. ولی با خودش عهد کرده بود که به هیچ‌وجه عقب نکشه. جالب اینجا بود که دارن هاردی توی کتابش می‌گه: “پیشرفت‌های بزرگ از طریق تغییرات کوچیک، ولی مداوم به دست میان.”

امیر هم با همین منطق، روزی فقط یه کار کوچیک انجام می‌داد، ولی ثابت‌قدم بود.

🗓 هفته چهارم تا ششم: انرژی برگشت!

بعد از یه ماه، امیر دید که پیجش داره کم‌کم جون می‌گیره. تعداد فالوورها از ۵۰ نفر رسید به ۳۰۰ نفر. توی دایرکت‌ها، چند نفر ازش مشاوره خواستن.

و جالب‌تر اینکه یه برند کوچیک باهاش تماس گرفت تا براشون محتوا بسازه!

امیر نمی‌تونست باور کنه. فقط با ۴ هفته نظم، اتفاقی افتاده بود که تو ۴ سال گذشته نیفتاده بود.

🧠 درس بزرگی که گرفت

یکی از نکاتی که توی کتاب خیلی روش تأکید شده، اینه که:

«موفقیت به‌ندرت به‌خاطر یه کار بزرگه. بیشتر به‌خاطر یه سری کار کوچیک و درستیه که تو هر روز تکرارشون می‌کنی.»

امیر دیگه فهمیده بود که موفقیت یه فرمول پیچیده یا راز پنهان نیست. فقط باید متعهد بمونه.

🗓 هفته هفتم تا دهم: نتیجه‌های واقعی

در هفته‌های آخر، پیجش به ۱۲۰۰ دنبال‌کننده رسید. دوتا پروژه‌ی دیگه گرفت. و مهم‌تر از همه؟ اعتماد به‌نفسش برگشت.

امیر یه آدم دیگه شده بود. نه‌فقط چون یه پیج موفق داشت، بلکه چون فهمیده بود که می‌تونه کارهاشو به سرانجام برسونه.

دیگه اون آدمی نبود که پروژه‌ها رو نصفه ول می‌کرد.

و در نهایت، همون‌طور که توی کتاب اومده بود، امیر برای خودش یه پاداش هم در نظر گرفت:
یه سفر کوتاه به شمال، بدون موبایل، فقط برای لذت بردن از موفقیتی که با نظم به‌دست آورده بود.

امیر الآن هنوزم اون پیج رو داره. ولی مهم‌تر از اون، دیگه به خودش باور داره.
چون فهمیده موفقیت فقط برای آدم‌های خاص نیست… برای آدم‌های متعهده.