• سه تست دیگه به بخش تست های روانشناختی اضافه شد. 3-2-1404

داستانی الهام‌گرفته از یکی از قوانین کتاب «۳۵ قانون روحانی» نوشته ی دایانا کوپر

۳۵ قانون روحانی از دایانا کوپر داستان از کتاب قله
  • بدون دیدگاه

 داستانی الهام‌گرفته بر پایه یکی از قوانین کتاب «۳۵ قانون روحانی» نوشته ی دایانا کوپر

همه‌مون توی زندگی یه جاهایی می‌رسیم که دیگه نمی‌دونیم چی درسته، چی غلطه، یا اصلاً قراره چی بشه.
تو اون لحظه‌ها، یه چیزی که خیلی سخت ولی نجات‌بخشه، «اعتماده».
اعتماد به اینکه جهان، زندگی، خدا (یا هرچی اسمش رو بذاری)، یه برنامه‌ای برات داره که فعلاً نمی‌فهمیش… ولی بعداً بهت لبخند می‌زنه. 

 شروع داستان:

مونا یه معلم هنر بود. عاشق کارش بود، با ذوق و خلاقیت برای بچه‌ها برنامه می‌ریخت، ولی یه روز از مدرسه‌ای که توش کار می‌کرد اخراج شد.
بدون هیچ هشدار قبلی، فقط گفتن:
«متأسفیم، بودجه نداریم، باید کاهش نیرو بدیم.»

مونا که همیشه خودش رو با شغلش تعریف می‌کرد، توی یه شوک عمیق افتاد. چند هفته افسرده بود، حوصله‌ی هیچ کاری رو نداشت.
نه فقط چون کارشو از دست داده بود، بلکه چون نمی‌دونست آینده‌ش چی میشه.
همش از خودش م ی‌پرسید:«چرا من؟ من که انقدر برای کارم دل سوزوندم!»

📘 ورود قانون روحانی اعتماد

توی همین دوران، یه دوست قدیمی بهش کتابی هدیه داد: «۳۵ قانون روحانی» از دایانا کوپر.

اون شب، وقتی از شدت فکر زیاد خوابش نمی‌برد، شروع کرد به ورق زدن کتاب. رسید به قانون اعتماد که می‌گفت:

«وقتی اتفاقی در زندگی‌ت می‌افته که در ظاهر منفی یا بی‌معنا به نظر می‌رسه، بدون که فقط بخشی از نقشه‌ی بزرگ‌تره.
اگر به جهان اعتماد کنی، به وقتش هدایت می‌شی به جایی که باید باشی.»

مونا با خودش گفت: «آخه چطوری می‌تونم به چیزی اعتماد کنم که منو توی همچین موقعیتی گذاشته؟!»
ولی یه ندای درونی هم بهش گفت: یه بار امتحان کن. فقط یه بار با اعتماد پیش برو.

🎨 شروع از نقطه‌ی صفر

فردای اون شب، مونا تصمیم گرفت به جای جنگیدن با واقعیت، یه ذره باهاش کنار بیاد.
با خودش گفت: «الان که کار ندارم، حداقل می‌تونم یه مدت برای خودم نقاشی بکشم. بدون اینکه نگران کلاس و بودجه باشم.»

شروع کرد به نقاشی کشیدن، بدون هیچ هدف خاصی. فقط با دلش.

کارهاشو توی اینستاگرام گذاشت. کم‌کم چند نفر دنبال‌کننده‌ش شدن، چند نفر ازش خواستن براشون نقاشی سفارشی بکشه.
دو هفته بعد، یه گالری محلی توی شهرش یه پیام براش فرستاد:
«ما کارهات رو دیدیم. خیلی خاص و زنده‌ست. دوست داری توی نمایشگاه شرکت کنی؟»

مونا اولش باورش نمی‌شد. اون فقط با نیت گذروندن روزها نقاشی کشیده بود، نه برای اینکه یه “هنرمند مستقل” بشه.

🌈 نقطه‌ی عطف زندگی

نمایشگاه اول مونا برگزار شد و موفق بود. آدم‌ها از کارهاش استقبال کردن. حتی چند تا نقاشی‌ رو هم فروخت.
و مهم‌تر از همه، یه ناشر محلی بهش پیشنهاد داد یه مجموعه کتاب کودک با نقاشی‌هاش طراحی کنه.
یعنی چیزی که حتی توی خواب هم نمی‌دید! اون‌جا بود که مونا فهمید اون اخراج ناگهانی، یه جور “هدایت” بوده.
اگه اون مدرسه می‌خواستش، شاید هیچ‌وقت جرأت نمی‌کرد سمت رویاهای هنری خودش بره.

و این دقیقاً معنی قانون اعتماد بود:
اعتماد کن، حتی وقتی چیزی نمی‌فهمی. حتی وقتی درد داری. چون یه برنامه‌ای پشتش هست.

حرف دل آخر مونا

الان چند سال گذشته، مونا یه برند کوچیک هنری داره، ورک‌شاپ برگزار می‌کنه و حتی توی دانشگاه به‌عنوان مدرس افتخاری هنر تدریس می‌کنه.
هر بار که کسی بهش می‌گه: «چطور تونستی از اون بحران عبور کنی؟»
لبخند می‌زنه و می‌گه:
«با اعتماد. من یاد گرفتم که اگه یه در بسته شد، شاید چون قراره از یه پنجره‌ی پرنورتر وارد بشی.»

💡نتیجه گیری:

اگه الان توی یه موقعیت سختی هستی… اگه حس می‌کنی همه‌چی داره از هم می‌پاشه… شاید وقتشه یه لحظه وایسی و به خودت بگی:

«نکنه این اتفاق، یه نشونه‌ست؟ نکنه منو داره می‌بره یه جایی که هنوز خودم هم نمی‌دونم چقدر خوبه؟»

کتاب دایانا کوپر یادمون می‌ده که دنیا تصادفی نیست.
و قانون اعتماد یکی از اون کلیدهاییه که می‌تونه درِ اتفاقات قشنگ رو به رومون باز کنه. فقط کافیه یه ذره دل بدی بهش…✨

دوره رهایی از خیانت بهت یاد می‌ده چطور زخم‌های عاطفی رو التیام بدی و دوباره به خودت و عشق اعتماد کنی! با این دوره، قدرت درونیت رو بازسازی کن و زندگی جدیدت رو شروع کن. فرصت بازسازی قلبت همین الانه! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.

مطالب مرتبط

خواهشمندیم برای فرستادن دیدگاه، وارد ناحیه کاربری خود شوید.