داستانی الهام گرفته از کتاب «آینده خود را بسازید» نوشتهی برایان تریسی

- نویسنده: گروه آموزشی قله
- انتشار: 20 اردیبهشت 04
- بدون دیدگاه
داستانی الهام گرفته از کتاب «آینده خود را بسازید» نوشتهی برایان تریسی
شروع داستان:
یه روز یه مردی به اسم رابرت تصمیم گرفت زندگیشو تغییر بده. نه اینکه همه چیز خراب باشه، اما اون حس میکرد توی یه چرخه گیر کرده: صبح میرفت سر کار، عصر برمیگشت خونه، تلویزیون، شام، خواب. روز بعد؟ دقیقاً همون.
رابرت یه کارمند سادهی بخش فروش توی یه شرکت متوسط بود. درآمدش بد نبود، اما نه اونقدری که بتونه واقعا زندگی کنه، سفر بره، یا برای آیندهش نقشه بکشه. انگار هر روز داشت فقط زنده میموند، نه اینکه زندگی کنه. یه شب که حسابی دلش گرفته بود، رفت کتابفروشی و یه کتاب برداشت: «آینده خود را بسازید» از برایان تریسی. اسم کتاب دلش رو برد، چون دقیقاً همون چیزی بود که میخواست: یه آینده جدید!
📚 شروع تغییر از یه جمله
همون صفحههای اول کتاب، برایان تریسی یه جمله گفته بود که به دل رابرت نشست:
“آیندهات رو همین امروز میسازی، نه وقتی که بالاخره همهچی خوب شد.”
رابرت همیشه منتظر بود که “یه روزی” برسه؛ روزی که شرایط بهتر بشه، پول بیشتر بیاد، زمان داشته باشه… اما اون شب فهمید اون “یه روزی” ممکنه هیچوقت نیاد. اگه بخواد تغییر کنه، وقتش همین حالاست.
🎯 هدفگذاری با جزییات
اولین کاری که کرد، این بود که یه دفترچه خرید و شروع کرد به نوشتن اهدافش. نه از اون هدفهای مبهم مثل «میخوام پولدار بشم». هدفهای دقیق نوشت:
- درآمدم تا سال آینده باید دو برابر بشه.
- تا ۶ ماه آینده باید یه مهارت جدید یاد بگیرم.
- هر روز ۳۰ دقیقه روی توسعه شخصی وقت بذارم.
- تا دو سال دیگه، کسبوکار خودم رو راه بندازم.
کتاب برایان تریسی پر از تمرین بود، و رابرت دقیقاً مثل یه دانشآموز منظم همه رو انجام داد.
🧠 تغییر ذهنیت
یکی از چیزهایی که رابرت توی کتاب یاد گرفت این بود که باورهای محدودکننده دارن زندگیشو کنترل میکنن. مثل چی؟ مثل این جملهها:
- من برای موفق شدن زیادی معمولیام.
- آدمهایی مثل من هیچوقت پولدار نمیشن.
- کارآفرینی واسه بچههای پولداره.
رابرت فهمید تا وقتی این فکرها توی ذهنشه، هیچ آیندهای نمیتونه بسازه. شروع کرد به بازنویسی باورهاش. هر روز صبح، جملههای تأکیدی مینوشت:
“من توانایی دارم آیندهای بزرگ بسازم.”
“من لیاقت موفقیت و آزادی مالی رو دارم.”
“هر روز به هدفم نزدیکتر میشم.”
این تمرین ساده، ذهنشو آرومآروم شخم زد.
🛠 شروع کسبوکار کوچک
رابرت همیشه به طراحی گرافیک علاقه داشت. توی اوقات فراغتش با فتوشاپ ور میرفت و برای دوستاش طرح میزد. با تشویق کتاب، تصمیم گرفت اینو جدی بگیره. یه پیج اینستاگرام زد، چند تا نمونه کار گذاشت، و از دوستانش خواست به بقیه معرفی کنن.
اولش فقط ماهی یکی دو سفارش گرفت. ولی چون کاراش تمیز بود و سفارش ها رو به موقع تحویل می داد، کمکم سفارشها بیشتر شد. حتی از شرکتها هم پیام گرفت!
شبها بعد از کار، پروژه میزد. سخت بود، خسته میشد، ولی یه شعف خاصی داشت. چون میدونست داره آیندهای میسازه که واقعاً میخواد.
💸 رسیدن به درآمد دوم
تقریباً بعد از ۱۰ ماه، درآمد گرافیکی رابرت از درآمد شغل اصلیش بیشتر شد! اون لحظهای که فهمید “میتونه از علاقهش پول دربیاره”، براش یه نقطه عطف بود. چند ماه بعد، استعفا داد و تمام وقت گذاشت روی کار خودش.
حالا رابرت یه دفتر کار کوچیک داره، تیمی سهنفره، و مشتریهایی که خودش انتخاب میکنه. از خونه کار میکنه، سفر میره، و مهمتر از همه: کنترل زمان و زندگیش دست خودشه.
💡 نتیجه گیری:
رابرت هم مثل خیلی از ما بود. معمولی، بدون پارتی، بدون سرمایهی خاص. اما یه تصمیم گرفت:
“من باید آیندهمو خودم بسازم.”
برایان تریسی توی کتابش بارها میگه که:
“زندگی شما با تصمیمهایی که امروز میگیرید، شکل میگیره، نه با آرزوهایی که فردا دارید.”
اگه تو هم حس میکنی توی یه دور باطل افتادی، اگه دلت میخواد یه کاری بکنی ولی نمیدونی از کجا شروع کنی، شاید وقتشه تو هم مثل رابرت یه دفترچه برداری و از همین الان شروع کنی.
یه هدف بنویس. یه قدم بردار. حتی اگه کوچیکه. همین قدم کوچیک، میتونه آغاز یه مسیر جدید باشه.✨
دوره فن بیان و سخنرانی بهت یاد میده با کلمات، قلبها رو تسخیر کنی و در هر جمعی بدرخشی! مهارتهای ارتباطیات رو تقویت کن و تاثیرگذاریت رو چند برابر کن. حالا وقتشه که صدات شنیده بشه! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.