• سه تست جدید به بخش تست های روانشناختی اضافه شد. 4-2-1404

داستانی الهام گرفته از کتاب «از خدا بخواه، او می‌دهد» نوشته ی استر و جری هیکس

از خدا بخواه او می‌دهد از استر و جری هیکس داستان از کتاب قله
  • بدون دیدگاه

داستانی الهام گرفته از کتاب «از خدا بخواه، او می‌دهد» نوشته ی استر و جری هیکس

شروع داستان:

سهیلا یه زن سی‌وچند ساله‌ست، ساکن تهران. نه زندگی خیلی خاصی داشت، نه درگیر مشکلات عجیب‌غریب بود، ولی همیشه حس می‌کرد یه چیزی کمه. یه جور خلأ، یه جور بی‌جهتی.
کار می‌کرد، حقوقش بد نبود، خونه داشت، ماشین داشت. اما ته دلش حس می‌کرد یه چیزی هست که هنوز نرسیده بهش.

تا اینکه یه روز یکی از دوستاش، که تازه از یه دوره‌ی تحول شخصی برگشته بود، بهش یه کتاب هدیه داد:راز خدا بخواه، او می‌دهد از استر و جری هیکس.

سهیلا هم مثل خیلی از ماها، اولش یه کم شک داشت. گفت: «مگه می‌شه آدم فقط بخواد، بعد کائنات بده؟!»
اما چون خیلی دیگه چیزی برای از دست دادن نداشت، گفت بذار امتحان کنم.

📖 شروعِ تغییر، فقط با یه سوال

تو یکی از فصل‌های کتاب، نوشته بود: “به جای این‌که دائم به چیزی که نمی‌خوای فکر کنی، فقط تمرکز کن روی چیزی که واقعاً می‌خوای.

و بعدش، بذار جریان زندگی، خودش راهشو پیدا کنه.”

سهیلا نوشت: «من یه کاری می‌خوام که هم دوستش داشته باشم، هم بهم احساس ارزش بده، هم بتونم توش رشد کنم.»

همین یه جمله ساده، شد نقطه‌ی شروع ماجرا.

🧲 نیروی جذب توی عمل

یه هفته گذشت. هیچی نشد. دو هفته، باز هم هیچی. اما چیزی که تغییر کرده بود، حس درونی سهیلا بود.

دیگه غر نمی‌زد. دیگه نمی‌گفت «اه باز باید برم سر اون کار مسخره». به‌جاش می‌گفت: «من دارم آماده می‌شم برای اون کاری که لیاقتشو دارم.»

تو هفته سوم، یکی از همکارای سابقش زنگ زد و گفت: «یه موقعیت شغلی باز شده تو یه شرکت تبلیغاتی کوچیک ولی خیلی خلاق.  فکر کردم شاید تو خوشت بیاد.» سهیلا اولش دودل بود. چون حقوق اولیه پایین‌تر از کار فعلیش بود. ولی حسش گفت این همون چیزیه که خواسته. پس قبول کرد و شروع کرد.

معجزه‌اش؟ تغییر ذهن، نه فقط شغل

تو همون یکی دو ماه اول، فهمید که واقعاً اینجا جای اونه.

نه فقط به خاطر فضای کاری، بلکه چون بالاخره حس می‌کرد خودش داره جلو می‌ره، نه اینکه فقط زندگی رو تحمل کنه.

هر روز با شوق می‌رفت سر کار، ایده می‌داد، پیشنهاد می‌داد، مشتری جذب می‌کرد. و جالب‌تر این‌که بعد از شش ماه، حقوقش هم از قبل بیشتر شد!

اون لحظه‌ای که نشسته بود پشت میز جدیدش، با یه قهوه‌ی داغ تو دستش، رو به پنجره‌ی آفتابی، یاد اون نوشته‌ی کوچیک تو دفترچه‌اش افتاد:

«من یه کاری می‌خوام که هم دوستش داشته باشم، هم بهم احساس ارزش بده…» و لبخند زد.

🎯 اصل ماجرا چی بود؟

سهیلا نمی‌گه که معجزه شد، یا از آسمون موقعیت ریخت پایین. ولی می‌گه:

«من فقط یه بار واقعاً خواستم. با تمام وجود. نه با شک، نه از روی ناامیدی. فقط خواستم. بعدش کائنات خودش بقیه‌شو برام چید.»

کتاب بهش یاد داده بود که خواستن واقعی، یه جور فرستادن سیگنال به جهانه. یه جور ارتباط با منبع انرژی که ما رو آفریده.
وقتی با عشق و امید چیزی رو می‌خوای، و بعدش دست از مقاومت برمی‌داری، انگار راه باز می‌شه.

💡نتیجه گیری:

اگه الان داری اینو می‌خونی و یه چیزی ته دلت هست که فکر می‌کنی «ای کاش می‌شد…»، خب شاید وقتشه یه کم جدی‌تر بهش فکر کنی.

به قول استر هیکس: «خواستن، اولین قدمه. اجازه دادن، قدم دومه. باور داشتن، معجزه‌گره.»

تو لازم نیست بدونی چجوری قراره به اون چیزی که می‌خوای برسی. فقط کافیه بدونی چی می‌خوای.

بعدش، یه‌کم ذهنو خلوت کنی و بذاری جهان، کارت رو راه بندازه.

یه دفتر کوچولو بردار، یه صفحه خالی باز کن، و خیلی ساده بنویس: من واقعاً چی می‌خوام؟

از ته دل. بدون نقاب. بدون اینکه بترسی کسی بخنده. و بعد، فقط یه کم صبر کن. یه کم امیدوار باش. یه کم حس خوب بده.
قول نمی‌دم همه چی یه‌شبه حل شه. ولی از جایی که فکرشم نمی‌کنی، جواب میاد.✨

با دوره صداسازی، صدات رو به یه ابزار قدرتمند برای موفقیت تبدیل کن! این دوره بهت کمک می‌کنه با تمرین‌های حرفه‌ای، صدایی جذاب و گیرا داشته باشی. همین امروز برای درخشیدن شروع کن! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.

مطالب مرتبط

خواهشمندیم برای فرستادن دیدگاه، وارد ناحیه کاربری خود شوید.