• سه تست دیگه به بخش تست های روانشناختی اضافه شد. 3-2-1404

داستانی الهام گرفته از کتاب «الفبای موفقیت» نوشته‌ی باب پراکتور

الفبای موفقیت از باب پراکتور داستان از کتاب قله
  • بدون دیدگاه

 داستان مردی که خودش را دوباره ساخت الهام‌ گرفته از کتاب «الفبای موفقیت» نوشته‌ی باب پراکتور

 شروع داستان:

یه مردی بود به اسم ری استنفورد. شاید اسمش برات آشنا نباشه، ولی این مرد نقش بزرگی توی زندگی باب پراکتور داشت. اتفاقاً همین داستانه که باب توی کتاب الفبای موفقیت با شور و شوق ازش تعریف می‌کنه. یه داستان واقعی از نقطه‌ی صفر تا اوج!

سال‌ها پیش، خودِ باب پراکتور آدم موفقی نبود. نه تحصیلات درست‌وحسابی داشت، نه پول، نه امید خاصی به آینده. کارهای مختلفی امتحان کرده بود، اما همیشه وسط کارها ول می‌کرد. همه‌چی براش گیج‌کننده بود. یه جور حس بی‌هدفی و بی‌معنایی، مثل خیلی از آدمایی که دور و برمون می‌بینیم.

تا اینکه… یه روز به طور کاملاً اتفاقی با ری استنفورد آشنا شد. ری یه مرد آروم، باوقار و البته خیلی دقیق بود. وقتی باب حال خرابش رو تعریف کرد، ری فقط یه جمله گفت که کل زندگی‌ش رو تکون داد:

«باب، اگه نمی‌خوای همون‌جایی بمونی که هستی، باید یاد بگیری جور دیگه‌ای فکر کنی.»

باب اولش خندید. با خودش گفت: «یعنی واقعاً فقط با فکر کردن می‌تونم زندگیمو عوض کنم؟»

ولی ری جدی بود. اون شب، یه کتاب به باب داد: بیندیشید و ثروتمند شوید از ناپلئون هیل. گفت: «بخونش، ولی فقط نخون. ازش استفاده کن.»

باب، با بی‌حوصلگی شروع کرد به خوندن کتاب. اما هر صفحه‌ای که جلوتر می‌رفت، حس عجیبی بهش دست می‌داد. انگار یه دریچه تو ذهنش باز شده بود. برای اولین بار، فهمید که مشکلاتش فقط به خاطر شرایط بیرونی نیست… مشکل از درونش بود. از باورهاش، از اون تصویر بدی که از خودش ساخته بود.

اون شب، باب برای اولین بار تو عمرش تصمیم گرفت یه هدف مشخص برای خودش بچینه. نوشت:

«می‌خوام ماهی پنج‌هزار دلار درآمد داشته باشم.»

اون موقع فقط پنجاه دلار تو حسابش بود. این هدف مثل یه شوخی مسخره به‌نظر می‌اومد. ولی ری گفت: «مهم نیست الآن کجایی. مهم اینه که بدونی کجا می‌خوای بری… و ایمان داشته باشی که می‌تونی بری.»

باب شروع کرد به تمرین تصویری‌سازی. هر روز خودش رو در حال زندگی توی خونه‌ای بزرگ، با ماشین خوب و زندگی پر از آرامش تصور می‌کرد. این تصویر، کم‌کم به باور تبدیل شد. و با این باور، تغییرات کوچیک شروع شد. از کار کردن توی آتش‌نشانی، به بازاریابی روی آورد. شکست خورد. بلند شد. دوباره رفت. تو این مسیر یاد گرفت، تغییر کرد و مهم‌تر از همه، دست از تلاش برنداشت.

تا اینکه… درآمدش از ۵ هزار دلار گذشت. بعد شد ۱۰ هزار. بعدش ۱۰۰ هزار. و بعد از چند سال، باب پراکتور تبدیل شد به یکی از بزرگ‌ترین مربیان رشد فردی در جهان.

باب همیشه توی سخنرانی‌هاش می‌گه:

«من آدم خاصی نبودم. فقط تصمیم گرفتم دیگه آدم سابق نباشم.»

نتیجه گیری:

توی کتاب الفبای موفقیت، پراکتور بارها تأکید می‌کنه که هیچ‌کس با استعداد خاص به دنیا نمیاد که فقط اون بتونه موفق بشه. تنها چیزی که بین افراد موفق و ناموفق فاصله انداخته، طرز فکر و باورهاشونه.

شاید تو هم الآن جایی هستی که حس می‌کنی راهی نیست. یا شاید هزار بار شروع کردی و شکست خوردی. اما بدون، چیزی که مسیر باب رو عوض کرد، فقط یه تصمیم بود: تغییر باورهااگه تو هم مثل باب از وضعیت الانت خسته‌ای، اگه دلت یه زندگی متفاوت می‌خواد، اگه تو دلت آرزوهایی داری که جرئت نکردی حتی به زبون بیاری… شاید وقتشه یه تصمیم بگیری:

👉 خودت رو باور کن.
👉 یه هدف مشخص بنویس.
👉 تصویر ذهنی روشنی از آینده‌ت بساز.
👉 و مهم‌تر از همه، از الآن حرکت کن!

باب پراکتور از کسی که هیچ نداشت، رسید به جایی که خودش الهام‌بخش میلیون‌ها نفر شد. چرا؟ چون یه روز به حرف یه آدم گوش کرد، یه کتاب خوند، و یه تصمیم گرفت: از نو شروع کنه.

تو هم می‌تونی.

همین الآن، نه فردا، نه هفته بعد… همین الآن یه تصمیم تازه بگیر. موفقیت هیچ‌وقت دیر نیست، ولی باید یه جا شروعش کنی.

دوره فن بیان و سخنرانی بهت یاد می‌ده با کلمات، قلب‌ها رو تسخیر کنی و در هر جمعی بدرخشی! مهارت‌های ارتباطی‌ات رو تقویت کن و تاثیرگذاریت رو چند برابر کن. حالا وقتشه که صدات شنیده بشه! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.

مطالب مرتبط

خواهشمندیم برای فرستادن دیدگاه، وارد ناحیه کاربری خود شوید.

پر بازدیدترین‌ها

نوشته‌ای برای نمایش پیدا نشد

مطالب تصادفی