• سه تست دیگه به بخش تست های روانشناختی اضافه شد. 3-2-1404

داستانی الهام گرفته از کتاب تحول از وین دایر: سفر تام از پوچی به معنا

تحول از وین دایر داستان از کتاب قله
  • بدون دیدگاه

یکی از داستان‌های الهام گرفته از کتاب تحول: انتقال زندگی از جاه‌طلبی به سوی معنا (The Shift) نوشته‌ی وین دایر، داستان مردی به نام تام است که نمونه‌ای قدرتمند از چگونگی حرکت از زندگی مبتنی بر خودپرستی و جاه‌طلبی به سوی زندگی‌ای پر از هدف و آرامش را نشان می‌دهد. این داستان، که در بخش‌های ابتدایی کتاب و به‌ویژه در توصیف مرحله‌ی “از” (From) و گذار به مراحل بعدی نقل شده، بازتاب‌دهنده‌ی تجربه‌ای ملموس و انسانی است که می‌تواند الهام‌بخش باشد. 

 شروع داستان:

تام مردی حدوداً 45 ساله بود که در نگاه اول، زندگی‌ای داشت که بسیاری آرزوی آن را دارند. او مدیر ارشد یک شرکت فناوری در سیلیکون ولی بود، درآمد سالانه‌اش به میلیون‌ها دلار می‌رسید، خانه‌ای لوکس در کالیفرنیا داشت و ماشین‌های گران‌قیمت در گاراژش پارک شده بودند. همکارانش او را به‌عنوان فردی سخت‌کوش، باهوش و موفق می‌شناختند. اما در درون، تام با حسی عمیق از پوچی و نارضایتی دست‌وپنجه نرم می‌کرد. وین دایر در توصیف وضعیت تام می‌نویسد:

«در مرحله‌ی ‘از’، شما فکر می‌کنید که خوشبختی در چیزهایی است که می‌توانید به دست آورید، اما این یک توهم است

تام سال‌ها در مسیری زندگی کرده بود که جامعه آن را “موفقیت” تعریف می‌کرد. او از جوانی رویای پولدار شدن داشت و معتقد بود که با رسیدن به ثروت و جایگاه اجتماعی، احساس رضایت خواهد کرد. در دهه‌ی 20 و 30 زندگی‌اش، هر روز با انگیزه‌ی “بیشتر داشتن” از خواب بیدار می‌شد: بیشتر پول، بیشتر شهرت، بیشتر قدرت. او شب‌ها تا دیروقت کار می‌کرد، تعطیلات را نادیده می‌گرفت و حتی وقتی به اهدافش می‌رسید، لحظه‌ای توقف نمی‌کرد تا لذت ببرد. اما وقتی به دهه‌ی 40 زندگی‌اش رسید، چیزی تغییر کرد. او احساس کرد که با وجود تمام دستاوردها، چیزی در درونش گم شده است.

این احساس پوچی در یک شب خاص به اوج رسید. تام پس از یک روز کاری طولانی، در دفترش تنها ماند. او به جوایزی که روی دیوار آویزان بودند نگاه کرد و به یاد آورد که چطور زمانی فکر می‌کرد این جوایز او را خوشحال خواهند کرد. اما حالا، تنها چیزی که احساس می‌کرد، خستگی و سردرگمی بود. دایر درباره‌ی چنین لحظاتی می‌نویسد:

«تحول اغلب در لحظه‌ای از سکوت آغاز می‌شود، وقتی سؤال می‌کنید: ‘این همه برای چیست؟‘»

آن شب، تام تصمیم گرفت تغییری ایجاد کند. او شروع به خواندن کتاب‌های معنوی کرد و در یکی از سخنرانی‌های وین دایر شرکت کرد. در آنجا، دایر درباره‌ی مفهوم “خودپرستی” صحبت کرد و توضیح داد که چگونه نیاز به کنترل، ترس از شکست و وابستگی به تأیید دیگران ما را از معنای واقعی زندگی دور نگه می‌دارد. تام احساس کرد که این کلمات مستقیماً با او صحبت می‌کنند. او سال‌ها تحت سلطه‌ی خودپرستی زندگی کرده بود: همیشه نگران نظر دیگران، همیشه در حال رقابت، همیشه در تلاش برای اثبات خودش.

دایر در کتاب نقل می‌کند:

«خودپرستی شما را متقاعد می‌کند که جدا از دیگران هستید، اما حقیقت این است که همه‌ی ما به هم متصلیم

این جمله برای تام مانند کلیدی بود که درِ جدیدی را باز کرد. او شروع به تمرین مراقبه کرد تا با ندای درونی‌اش ارتباط برقرار کند. در یکی از جلسات مراقبه، خاطره‌ای از کودکی‌اش به ذهنش آمد: زمانی که عاشق کمک به دیگران بود، مثل وقتی که به همسایه‌ی سالخورده‌شان کمک می‌کرد تا باغچه‌اش را تمیز کند. آن خاطره به او یادآوری کرد که شادی واقعی‌اش در خدمت به دیگران بود، نه در جمع‌آوری ثروت.

تام تصمیم گرفت زندگی‌اش را تغییر دهد، اما این تصمیم آسان نبود. او با تردیدهای زیادی روبه‌رو شد: «اگر شغلم را رها کنم، چی؟ اگر پولم تموم بشه، چی؟» اما دایر در کتاب تأکید می‌کند که تحول نیازمند شجاعت است:

«وقتی از خودپرستی دست می‌کشید، به جهانی از امکانات متصل می‌شوید
تام بالاخره شجاعت پیدا کرد و از شغل پراسترسش استعفا داد. او بخشی از پس‌اندازش را صرف راه‌اندازی یک مرکز کوچک یوگا و مراقبه کرد، جایی که به دیگران کمک می‌کرد تا آرامش درونی پیدا کنند. این کار برای او نه‌تنها شغل، بلکه راهی برای زندگی بود.

در ماه‌های بعد، تام متوجه تغییر بزرگی در خودش شد. او دیگر برای تأیید دیگران کار نمی‌کرد؛ حالا هر روز با هدف کمک به دیگران از خواب بیدار می‌شد. او کلاس‌های رایگان یوگا برای افرادی که توان مالی نداشتند برگزار می‌کرد و داستان‌های زندگی‌اش را با شاگردانش به اشتراک می‌گذاشت. این ارتباط با دیگران به او حس تعلق و معنا داد. دایر درباره‌ی چنین لحظاتی می‌نویسد:

«در صبح معنا، شما دیگر برای خودتان زندگی نمی‌کنید، بلکه برای خدمت به دیگران و جهان

تام هنوز لحظاتی تردید داشت، اما حالا می‌دانست که مسیرش درست است. او دیگر آن مدیر پراسترس و ناراضی نبود؛ حالا مردی بود که با هر نفس، زندگی را عمیق‌تر احساس می‌کرد. 

با دوره عزت نفس، اعتمادبه‌نفست رو به اوج برسون و با قدرت به سمت آرزوهات قدم بردار! این دوره بهت یاد می‌ده چطور خودت رو ارزشمند ببینی و زندگیت رو با اطمینان بسازی. همین حالا شروع کن و تفاوت رو حس کن! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.

مطالب مرتبط

خواهشمندیم برای فرستادن دیدگاه، وارد ناحیه کاربری خود شوید.