داستانی الهام گرفته از کتاب «معجزه کار پارهوقت» اثر جیم ران

- نویسنده: گروه آموزشی قله
- انتشار: 20 اردیبهشت 04
- بدون دیدگاه
داستانی الهام گرفته از کتاب «معجزه کار پارهوقت» اثر جیم ران
شروع داستان:
باب یه مرد معمولی بود. همون مدلی که صبحها زود بیدار میشن، میرن سر کار، شبها خستهبرمیگردن خونه، و ته دلشون پره از این سؤال لعنتی: “واقعاً اینه همهچی؟”
باب یه کارمند دونپایه توی یه شرکت بیمه بود.
نه بدبخت بود، نه فوقالعاده خوششانس. حقوقش کفاف زندگیشو میداد، ولی همیشه آخر ماه تو حسابش چیزی نمیموند.
یه بار سر میز شام به زنش گفت: “فکر کنم تا آخر عمر همین آش و همینه کاسهست…” ولی یه روز زندگیش عوض شد. نه با یه بلیت بختآزمایی.
نه با اختراع یه اپلیکیشن عجیب. بلکه با یه کتاب کوچیک و ساده: “معجزه کار پارهوقت” نوشتهی جیم ران.
📖 جایی که جرقه خورد
یه دوستی به باب این کتابو معرفی کرد.
گفت: “ببین، این جیم ران خودش یه کارمند ساده بوده، ولی با کار پارهوقت، راهشو کشف کرده. شاید به دردت بخوره.”
باب اولش گفت: “من وقت اضافه ندارم که کار پارهوقت هم بکنم!” ولی بعد کتابو که خوند، فهمید منظور جیم ران این نبود که خودتو خفه کنی با کار بیشتر.
بلکه میگفت: “یه کار پارهوقت میتونه زندگیتو نجات بده، اگه درست انتخابش کنی.”
🎯 کار پارهوقت یعنی رشد شخصی
جیم ران توی کتابش تعریف میکرد که خودش هم یه زمان فقط یه فروشندهی ساده بوده. ولی کمکم یاد گرفت بهجای اینکه فقط برای درآمد کار کنه،
برای رشد شخصی هم وقت بزاره. باب با خودش فکر کرد: “یعنی میتونم یه کار پارهوقت پیدا کنم که منو بهتر کنه؟ نه اینکه فقط پول بیاره؟”
یه تصمیم ساده گرفت: هر روز بعد از کار، فقط یه ساعت وقت بزاره روی یه کاری که بهش علاقه داره.
باب عاشق خوندن کتابای روانشناسی بود. شروع کرد خلاصه کردن کتابا، و تو یه وبلاگ کوچیک منتشرشون کرد.
⏳ تکرار کار کوچیک
هیچکس از روز اول وبلاگ باب رو نمیخوند. حتی زنش هم بعضی وقتا میگفت: “خب که چی؟ وقتتو تلف نکن…”
ولی باب کتاب جیم ران رو خوب فهمیده بود. اون جملهای که همیشه تو ذهنش مونده بود، این بود:
“کار پارهوقت، در بلندمدت میتونه بیشتر از کار تماموقت درآمد بیاره، چون در کار پارهوقت تو برای خودت کار میکنی.”
باب ناامید نشد. هفتهای سه تا پست میذاشت. بعد از سه ماه، یه انتشارات کوچیک ازش خواست براشون خلاصهی کتاب بنویسه.
اولش مبلغی کم پیشنهاد دادن، ولی برای باب مهم نبود. چون داشت میدید “یه اتفاقی داره میافته”.
💼 شغل دوم که شغل اول شد
یک سال گذشت. باب حالا علاوه بر کار اصلیش، کارش با انتشارات هم جدیتر شده بود.
محتواهاش حرفهایتر شدن، فالوئراش بیشتر شدن، و حتی یه دورهی آنلاین جمعوجور طراحی کرد برای “چطور با روزی یه ساعت رشد کنیم؟”
دیگه اون کار پارهوقت، یه چیز جدی شده بود. کمکم باب به این نتیجه رسید که میتونه کار کارمندی رو کنار بذاره و تماموقت بره سراغ کاری که عاشقشه.
یه شب، همون موقع که داشت آخرین پست وبلاگشو مینوشت، لبخند زد و گفت:
“اون یه ساعت در روز، معجزه کرد.”
🔑 راز ماجرا
باب موفق شد چون:
- از وقت های اضافه ای که داشت،شروع کرد.
- از کاری شروع کرد که بهش علاقه داشت.
- منتظر نتیجهی فوری نبود.
- کتاب درست رو، در زمان درست خوند.
جیم ران تو کتابش میگه: “بیشتر آدمها میخوان یه چیزی عوض بشه، ولی نمیخوان خودشون عوض بشن.”
باب فهمید اگه بخواد اوضاعش عوض شه، باید خودش هم یه قدم برداره.
💡نتیجهگیری:
خیلی وقتا فکر می کنیم برای موفق شدن باید یه اتفاق بزرگ بیفته.
ولی حقیقت اینه که تغییر با کارای کوچیک شروع میشه. یه ساعت در روز… میتونه زندگیتو متحول کنه.
جیم ران میگه: “اگه شبها یه ساعت بیشتر کار کنی روی رویاهات، کمکم میتونی صبحا از خواب بیدار شی و ببینی واقعاً تو رویاهات زندگی میکنی.” مثل باب.✨
دوره فروش موفق، رازهای تبدیل شدن به یک فروشنده حرفهای رو بهت نشون میده! با تکنیکهای کاربردی این دوره، فروشات رو چند برابر کن و به درآمد رویاییات برس. فرصت رو از دست نده، الان وقت موفقیته! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.