• سه تست جدید به بخش تست های روانشناختی اضافه شد. 4-2-1404

داستانی الهام گرفته از کتاب کاشت بذر امید از کارن کیسی: سفر جین از کینه به آزادی

کاشت بذر امید از کارن کیسی داستان از کتاب قله
  • بدون دیدگاه

یکی از داستان‌های الهام گرفته از کتاب کاشت بذر امید: تأملات روزانه برای رشد معنوی نوشته‌ی کارن کیسی، داستان زنی به نام جین است که نمونه‌ای الهام‌بخش از قدرت بخشش و رهایی از گذشته را به نمایش می‌گذارد. این داستان، که در تأملات مربوط به ماه می (با تمرکز بر بخشش) و به‌صورت پراکنده در بخش‌های دیگر کتاب به آن اشاره شده، تجربه‌ای انسانی و عمیق را روایت می‌کند که می‌تواند برای شما انگیزه‌بخش و تأثیرگذار باشد. 

 شروع داستان:

جین زنی حدوداً 42 ساله بود که در نگاه اول، زندگی‌ای آرام و مرتب داشت. او مادر دو فرزند بود، در یک شرکت حسابداری کار می‌کرد و آخر هفته‌ها با دوستانش به کافه یا پارک می‌رفت. اما پشت این ظاهر ساده، جین باری سنگین از کینه و غم را با خودش حمل می‌کرد که ریشه‌اش به ازدواج ناموفقش برمی‌گشت. کارن کیسی در کتابش می‌نویسد:

«بخشش هدیه‌ای است که به خودتان می‌دهید

جین در 20 سالگی عاشق مردی به نام مارک شد. آن‌ها خیلی زود ازدواج کردند و زندگی‌شان با رویاهای مشترک شروع شد. اما با گذشت زمان، مارک تغییر کرد. او اغلب بی‌توجه بود، ساعت‌های طولانی غیبش می‌زد و گاهی با حرف‌های تند، قلب جین را می‌شکست. وقتی جین باردار فرزند دومشان شد، مارک یک روز بدون هیچ توضیحی خانه را ترک کرد. جین تنها ماند با دو بچه‌ی کوچک، کلی بدهی و قلبی پر از خشم. او سال‌ها مارک را مقصر تمام بدبختی‌هایش می‌دانست. هر وقت اسم مارک را می‌شنید، قلبش تند می‌زد و موجی از عصبانیت وجودش را پر می‌کرد.

این کینه مثل سمی بود که به زندگی جین نفوذ کرده بود. او با اینکه عاشق بچه‌هاش بود، گاهی بی‌حوصله می‌شد و سرشون داد می‌زد. تو محل کار، همیشه منتظر بود که یکی بهش بی‌احترامی کنه و سریع واکنش نشون می‌داد. شب‌ها که تنها می‌شد، به گذشته فکر می‌کرد و خودش رو سرزنش می‌کرد که چرا زودتر مارک رو ترک نکرد. این چرخه‌ی خشم و گناه، جین رو خسته کرده بود، اما نمی‌دونست چطور ازش بیرون بیاد. کیسی درباره‌ی این موقعیت‌ها می‌گه:

«وقتی کینه رو نگه می‌دارید، انگار خودتون رو تو زندانی که خودتون ساختید حبس می‌کنید

یه روز، یکی از همکارای جین که تو جلسات معنوی شرکت می‌کرد، کتاب کاشت بذر امید رو بهش پیشنهاد داد. جین اول فکر کرد این جور کتابا فقط شعارای قشنگن، ولی چون چیزی برای از دست دادن نداشت، شروع کرد به خوندنش. هر روز صبح، قبل از اینکه بچه‌ها بیدار شن، یه فنجون قهوه می‌ریخت و یکی از تأملات روزانه‌ی کتاب رو می‌خوند. یه روز تو ماه می، به پیامی رسید که انگار مستقیم براش نوشته شده بود: درباره‌ی بخشش و اینکه چطور نگه داشتن خشم، فقط خودمون رو آزار می‌ده. کیسی نوشته بود:

«بخشش یعنی انتخاب آزادی به جای اسارت

جین تصمیم گرفت یکی از پیشنهادای کیسی رو امتحان کنه: نوشتن یه نامه به کسی که ازش دلخوره. یه شب که بچه‌ها خواب بودن، جین پشت میز آشپزخونه نشست و شروع کرد به نوشتن به مارک. اول، کلماتش پر از خشم بود: «چطور تونستی ما رو ول کنی؟» اما کم‌کم، چیزی تو دلش نرم شد. نوشت که چقدر دلش برای روزای خوبشون تنگ شده و چطور بچه‌ها هنوزم گاهی ازش می‌پرسن. آخر نامه، با دستایی که میلرزید، نوشت: «من تو رو می‌بخشم، چون نمی‌خوام دیگه این خشم منو کنترل کنه.» جین نامه رو پاره کرد و ریختش تو سطل آشغال، ولی حس کرد انگار یه سنگ بزرگ از رو قلبش برداشته شده.

چند هفته بعد، وقتی شنید مارک تو شهر دیگه‌ای زندگی می‌کنه و حالش خوب نیست، به‌جای بی‌تفاوتی، یه حس عجیب تو دلش زنده شد: آرامش. تصمیم گرفت بهش زنگ بزنه. مکالمه‌شون کوتاه بود، ولی جین بهش گفت که اونو بخشیده و امیدوار بود یه روز بچه‌ها بتونن باهاش ارتباط داشته باشن. مارک گریه کرد و عذرخواهی کرد. اون لحظه برای جین مثل یه معجزه بود. کیسی می‌گه:

«هر قدم کوچک به سوی امید، شما رو به آرامش نزدیک‌تر می‌کنه

بعد از اون، جین انگار یه آدم جدید شد. دیگه سر بچه‌هاش داد نمی‌زد و شب‌ها که باهاشون کتاب می‌خوند، پر از عشق بود. تو محل کار، به‌جای دعوا، سعی می‌کرد بفهمه بقیه چرا یه جور خاص رفتار می‌کنن. شروع کرد به شکرگزاری، یه تمرین دیگه از کتاب، و هر روز چیزایی مثل خنده‌ی بچه‌هاش یا یه روز آفتابی رو یادداشت می‌کرد. کیسی می‌نویسه:

«شکرگزاری قلب رو باز می‌کنه و امید رو زنده نگه می‌داره

جین حتی مراقبه رو امتحان کرد. هر روز چند دقیقه آروم می‌نشست و به خودش یادآوری می‌کرد که آزاد و قویه. این عادت‌های کوچیک، زندگی‌شو پر از رنگ کرد. حالا دیگه جین فقط مادر یا کارمند نبود؛ زنی بود که با هر نفس، زندگی رو عمیق‌تر حس می‌کرد. یه روز تو پارک، وقتی داشت بچه‌هاشو که می‌خندیدن تماشا می‌کرد، با خودش فکر کرد: «این آرامش همون چیزیه که همیشه دنبالش بودم.»

با دوره عزت نفس، اعتمادبه‌نفست رو به اوج برسون و با قدرت به سمت آرزوهات قدم بردار! این دوره بهت یاد می‌ده چطور خودت رو ارزشمند ببینی و زندگیت رو با اطمینان بسازی. همین حالا شروع کن و تفاوت رو حس کن! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.

مطالب مرتبط

خواهشمندیم برای فرستادن دیدگاه، وارد ناحیه کاربری خود شوید.

پر بازدیدترین‌ها

نوشته‌ای برای نمایش پیدا نشد

مطالب تصادفی

چقدر شوخ طبع هستی؟

تست: چقدر شوخ طبع هستی؟

  • تاریخ ثبت: 12 اردیبهشت 04
آیا تعصبی هستی؟

تست: آیا تعصبی هستی؟

  • تاریخ ثبت: 11 اردیبهشت 04