• سه تست جدید به بخش تست های روانشناختی اضافه شد. 4-2-1404

داستانی الهام گرفته از کتاب «قدرت مثبت سپاسگزاری» نوشته‌ی جی. پی. واسوانی

قدرت مثبت سپاسگزاری از جی پی واسوانی داستان از کتاب قله
  • بدون دیدگاه

داستانی الهام گرفته از کتاب «قدرت سپاسگزاری» نوشته‌ی جی. پی. واسوانی

شروع داستان:

یه روز صبح زود، یه پیرزن تنها که تو یه دهکده کوچیک زندگی می‌کرد، از خواب بیدار شد. هوا هنوز تاریک بود، و سرمای سحر تو استخون آدم می‌رفت. پیرزن نگاهی به قفسه نون انداخت و دید فقط یه تکه کوچیک نون خشکیده براش مونده.

اون پیرزن با اینکه هیچی نداشت، همیشه یه عادت خاص داشت: قبل از هر کاری، خدا رو شکر می‌کرد.

همون‌طور که نون رو برداشت، زیر لب گفت: «خدایا، ممنونم که همین یه تکه رو هم بهم دادی. حتماً حکمتی توشه.»

🍞 هدیه‌ای به یه غریبه

وقتی خواست نون رو بخوره، صدای تق‌تق در اومد. در رو باز کرد، یه مرد جوون لاغر و ژولیده دم در ایستاده بود. چشم‌هاش گرسنه، تنش لرزون.

مرد گفت: «ببخشید مادرجان… سه روزه چیزی نخوردم. اگه یه لقمه نون داری، بهم بده.»

پیرزن اول یه لحظه مردد شد. ولی بعد تکه نون خشک رو با لبخند گذاشت توی دست مرد و گفت:
«نوش جونت. من همیشه باور دارم خدا هوامو داره.»

مرد با اشک تو چشماش گفت: «خدا خیرت بده. مطمئن باش یه روزی این کارتو جبران می‌کنم.»

گذر زمان

چند روز بعد، حال پیرزن بدتر شد. سال‌ها مریضی باهاش بود، ولی حالا دیگه طاقت نداشت.
پزشک ده گفت باید فوری به بیمارستان شهر منتقل بشه، ولی پیرزن پول نداشت. حتی برای یه بلیط ساده اتوبوس هم ته جیبش هیچی نبود.

اما باز هم، همون جمله همیشگی رو گفت: «خدایا، شکرت… تو حتماً راهی پیش پام می‌ذاری.»

🚑 یک غریبه بازمی‌گردد

اون روز عصر، یه ماشین از جاده خاکی وارد دهکده شد. یه پزشک جوان ازش پیاده شد. مستقیم رفت سمت خونه پیرزن.

همه با تعجب نگاه می‌کردن. دکتر گفت: «من یه مأموریت داوطلبانه دارم برای رسیدگی به بیماران مناطق محروم. امروز نوبت این روستا بود.»

وارد خونه شد، حال پیرزن رو دید، سری تکون داد و گفت: «عجیب نیست که خدا منو فرستاده باشه برای شما.»

وقتی درمانش تموم شد، پزشک کیف کوچیکش رو بست، لبخند زد و گفت:

«شما شاید منو نشناسید… ولی من همون مردی‌ام که اون روز گرسنه بود و شما تنها نونتون رو باهام تقسیم کردید. یادتونه؟»

پیرزن با چشمای اشک‌آلود فقط تونست بگه: «خدایا… شکرت.»

وقتی سپاسگزار باشی، حتی اگه فقط یه تکه نون داشته باشی، خدا راهش رو باز می‌کنه.

سپاسگزاری، در نگاه واسوانی، فقط یه واکنش نیست. یه نوع “نیروی معنویه” که مثل بومرنگ، هرچی بیشترش کنی، با قدرت بیشتری به سمتت برمی‌گرده.

💡 نتیجه گیری:  یادمون باشه

  • اگه امروز حال دلت خوبه، شکرش واجبه.
  • اگه چیزی نداری ولی هنوز لبخند می‌زنی، داری زندگی رو می‌سازی.
  • و اگه با وجود سختی‌ها، امیدتو از دست ندادی، یعنی راه رو درست رفتی.

پیرزن داستان فقط یه تکه نون داشت، ولی با شکرگزاری و بخشش، معجزه‌ای ساخت که زندگیشو نجات داد.

💬 تو چی؟

تا حالا شده چیزی رو با دل‌و‌جون بدی، و بعدش یه اتفاق خوب و غیرمنتظره برات بیفته؟
یا شده بابت چیزی کوچیک، شکرگزار باشی و بعدش بفهمی همون چیز کوچیک، چقدر ارزشمند بوده؟✨

با دوره پاکسازی ضمیر ناخودآگاه، موانع ذهنی‌ات رو حذف کن و به آرامش و موفقیت درونی برسی! این دوره با روش‌های علمی بهت یاد می‌ده چطور ذهنت رو بازسازی کنی. الان وقت تغییر بزرگه، شروع کن! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.

مطالب مرتبط

خواهشمندیم برای فرستادن دیدگاه، وارد ناحیه کاربری خود شوید.