داستانی الهام گرفته از کتاب «کی نرماله کی نیست؟» از دیوید لیبرمن

- نویسنده: گروه آموزشی قله
- انتشار: 20 اردیبهشت 04
- بدون دیدگاه
داستانی الهام گرفته از کتاب «کی نرماله کی نیست؟» از دیوید لیبرمن
شروع داستان:
داستان ما از یه کافهی دنج توی تهران شروع میشه، جایی که «نگار» – دختر ۳۰ ساله، گرافیست و به شدت مهربون نشسته بود رو به روی یکی که چند وقته باهاش آشنا شده بود؛ یه پسر خوشتیپ، خوشزبان، و البته… یهکم عجیب!
اسم پسره “شایان” بود. همه چیزش عالی به نظر میرسید. مودب، با شخصیت و خوشبرخورد. همیشه تعریف میکرد از مادرش، از ارزشهای خانوادگی، از اینکه چقدر مهمه آدم اعتماد بسازه.
ولی یه چیزی نگار رو به فکر فرو می برد. با خودش می گفت:
«این آدم زیادی خوبه و این نمی تونه خیلی واقعی باشه».
🤯 ورود دیوید لیبرمن به زندگی نگار
یه روز که نگار از یه گفتوگوی عجیب با شایان برگشته بود، یه جروبحث بیدلیل که با عذرخواهی افراطی و قربونصدقههای عجیب تموم شد،
رفت سراغ اینترنت و سرچ زد: «چطور بفهمم یه نفر داره نقش بازی میکنه؟»
و اونجا بود که اسم کتاب «کی نرماله کی نیست؟» توجهش رو جلب کرد. نویسنده؟ دیوید جی. لیبرمن. یه متخصص روانشناسی رفتاری که انگار فقط برای همچین موقعیتهایی کتاب نوشته!
🔍 کشف اول: رفتارهای بیشازحد کامل
یکی از نکاتی که لیبرمن تو کتابش روش تاکید داره اینه که آدمهایی که زیادی سعی دارن خوب به نظر برسن، معمولاً یه چیزی رو دارن پنهون میکنن.
دیوید میگه: «اگه کسی همیشه همنظرته، هیچوقت مخالفت نمیکنه، و همیشه سعی داره خوشحال نگهت داره، یه جای کار میلنگه.
آدما نرمال نیستن اگه همیشه نرمال رفتار کنن.»
نگار با خودش گفت:
«شایان هیچوقت نمیگه من اشتباه میکنم. همیشه یا خودشو قربونی نشون میده یا بقیه رو مقصر. یه جور نقش قربانی قهرمان بازی میکنه.»
😶 کشف دوم: واکنش شدید به سوالات ساده
یه نکتهی طلایی دیگه که لیبرمن تو کتاب میگه اینه:
«افرادی که چیزی برای پنهون کردن دارن، وقتی ازشون سوالای سادهای پرسیده میشه، یا خیلی دفاعی برخورد میکنن، یا شروع میکنن به تغییر موضوع و فرار.»
یه روز نگار از شایان پرسید: «راستی شایان، چرا هیچوقت از دوستات حرف نمیزنی؟ یا عکساشونو نشون نمیدی؟»
و شایان… چشماش برق زد، لبخند زد، ولی جواب؟ یه حرف بیربط دربارهی اینکه چقدر روابط آدمها سطحی شده.
همون لحظه نگار برگشت به کتاب. دیوید گفته بود: «پنهانکارها استاد تغییر موضوع هستن. نه با دعوا، با شیرینی.»
🧠 کشف سوم: برگ برندهی سؤالات بدون پیشزمینه
دیوید لیبرمن یه ترفند باحال معرفی میکنه: «اگه میخوای واقعاً یکی رو بشناسی، ازش سوالی بپرس که براش مقدمه نچینی.»
یعنی چی؟ نگار یه روز یهویی وسط صحبتهای عادی گفت: «اگه یکی قبلاً توی یه رابطه بد بوده باشه، فکر میکنی باید چیکار کنه؟»
شایان سکوت کرد، لبخند زد، ولی به جای پاسخ واقعی، شروع کرد به کلیگویی: «همه اشتباه میکنن. ولی مهم اینه که کی قضاوت میکنه…»
و این بار نگار بیشتر داشت مطمئن می شد که ریگی به کفش شایان هست.
🔥 نقطهی اوج: واقعیت پشت نقاب
یه شب نگار، بعد از کلی شک و تردید، از یه دوست قدیمی مشترکشون دربارهی شایان پرسید.
دوستش گفت: «آخه هنوز باهاشه؟! شایان آدم خیلی خطرناکیه. رابطه قبلیشو جوری نابود کرد که دختره مجبور شد چند ماه بره پیش روانشناس.
همهچی رو وارونه جلوه میده. قربانی بازی میکنه، ولی خودش زخمای بدی میزنه…»
نگار خشکش زد. همه چیزهایی که دیوید لیبرمن تو کتاب گفته بود، یکییکی داشت توی واقعیت نگار اتفاق میافتاد.
💪 تصمیم: آزادی با آگاهی
نگار همون شب تصمیم گرفت تمومش کنه.
با احترام و بدون دعوا. گفت: «من نمیدونم چی واقعیه و چی نه، ولی حس میکنم این رابطه باعث میشه به خودم شک کنم، نه تو. و این برام خطرناکه.»
شایان باز نقش قربانی رو بازی کرد. گفت: «تو هم مثل بقیه!» ولی نگار این بار محکم بود.
💡 نتیجه گیری:
کتاب «کی نرماله کی نیست» فقط یه کتاب روانشناسی خشک نیست. یه راهنمای واقعی برای شناخت آدمهاست.
بهت یاد میده که:
- اگه یه نفر زیادی خوبه، یه جای کار میلنگه.
- آدمای سالم، اشتباه میکنن، میپذیرن، و گارد نمیگیرن. سوالهای ساده، جوابهای بزرگ میدن. فقط باید دقت کنی.
زندگی نگار عوض شد چون یاد گرفت پشت نقابها رو ببینه. و تو هم میتونی.✨
با دوره عزت نفس، اعتمادبهنفست رو به اوج برسون و با قدرت به سمت آرزوهات قدم بردار! این دوره بهت یاد میده چطور خودت رو ارزشمند ببینی و زندگیت رو با اطمینان بسازی. همین حالا شروع کن و تفاوت رو حس کن! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.