گروه آموزشی قله

شروع داستان:

همیشه با عادت‌های منفی زندگی کرده بودم. ممکن بود روزها را با دیر بیدار شدن و عجله کردن برای شروع روز آغاز کنم. صبح‌ها هیچ برنامه‌ای نداشتم و هر کاری که به ذهنم می‌رسید، انجام می‌دادم. یکی از بدترین عادت‌هایی که داشتم، صرفاً وقت‌گذرانی‌های بی‌هدف جلوی تلویزیون بود. می‌دانستم که وقت زیادی را هدر می‌دهم، اما این عادت من شده بود و احساس می‌کردم دیگر نمی‌توانم آن را تغییر دهم.

یکی از بدترین پیامدهای این عادت‌ها این بود که هیچ‌وقت احساس رضایت واقعی از خود نداشتم. همیشه فکر می‌کردم که اگر وقت بیشتری می‌گذاشتم، می‌توانستم به اهدافم نزدیک‌تر شوم. اما هر بار که می‌خواستم تغییری ایجاد کنم، به نوعی از ادامه مسیر منصرف می‌شدم.

اما وقتی کتاب قدرت عادت‌های مثبت را خواندم همه چیز تغییر کرد. در این کتاب دان رابی درباره این صحبت می‌کند که چگونه عادت‌های ما می‌توانند به ما قدرت بدهند و باعث موفقیت در زندگی شوند، و به همین دلیل تصمیم گرفتم که به این عادت‌های منفی پایان بدهم و از امروز شروع به ایجاد عادت‌های مثبت کنم.

گام اول: شناسایی عادت‌های منفی

اولین چیزی که دان رابی در کتابش به آن اشاره می‌کند، شناسایی عادت‌های منفی است. او می‌گوید که هیچ تغییر واقعی‌ای بدون شناخت صحیح عادت‌های منفی ممکن نیست. من تصمیم گرفتم که این کار را انجام دهم و با دقت بیشتری به رفتارهای روزمره‌ام نگاه کردم.

آن زمان متوجه شدم که نه تنها در کارهایم، بلکه حتی در ارتباطات روزانه‌ام هم عادت‌های منفی دارم. مثلاً وقتی با دوستان یا خانواده‌ام صحبت می‌کردم، بیشتر از اینکه به حرف‌های آن‌ها گوش دهم، تمرکزم روی این بود که چه چیزی خودم بگویم. این رفتار باعث می‌شد که ارتباطاتم سطحی باشد و هیچ‌وقت نتوانم روابط عمیقی بسازم.

گام دوم: ایجاد عادت‌های جدید

پس از شناسایی عادت‌های منفی، نوبت به ایجاد عادت‌های مثبت رسید. دان رابی در کتابش تأکید می‌کند که تغییر عادت‌ها نیاز به زمان و تمرین دارد. او پیشنهاد می‌کند که بهترین راه برای شروع، انتخاب یک یا دو عادت مثبت ساده است و سپس تمرکز روی آن‌ها در طول روز.

من تصمیم گرفتم که اولین تغییرم را در صبح‌ها آغاز کنم. به جای اینکه به‌طور تصادفی از خواب بیدار شوم و صبح‌ها را با بی‌حالی شروع کنم، تصمیم گرفتم هر روز ساعت ۶ صبح بیدار شوم و به مدت ۱۰ دقیقه مدیتیشن کنم. این کار نه تنها به من انرژی می‌داد، بلکه باعث می‌شد روزم را با ذهنی آرام و متمرکز شروع کنم.

همچنین تصمیم گرفتم که هر روز به مدت ۳۰ دقیقه کتاب بخوانم. این کار به من کمک کرد که هم از نظر ذهنی رشد کنم و هم از نظر شخصی به‌طور مستمر به اهدافم نزدیک‌تر شوم. شروع این عادت‌ها خیلی سخت بود. بیدار شدن ساعت ۶ صبح برای کسی مثل من که همیشه شب‌ها دیر می‌خوابید، چالش بزرگی بود. اما با تکرار و تمرین، این عادت‌ها به بخشی از روال روزمره‌ام تبدیل شدند.

گام سوم: تاثیرات تغییرات کوچک

تغییرات کوچک به تدریج نتایج بزرگی را به همراه می‌آورد. اولین چیزی که متوجه شدم این بود که پس از مدتی، صبح‌ها احساس انرژی بیشتری داشتم. مدیتیشن به من کمک می‌کرد که در طول روز از استرس‌های بی‌مورد اجتناب کنم و ذهنم آرام‌تر باشد. همچنین، با کتاب خواندن، نه تنها دایره اطلاعاتم گسترش پیدا کرد، بلکه توانستم دیدگاه‌های جدیدی نسبت به زندگی پیدا کنم.

شاید برایتان جالب باشد که اولین تغییرات در روابط من هم اتفاق افتاد. وقتی شروع به گوش دادن فعالانه به دیگران کردم، متوجه شدم که کیفیت روابط من با خانواده و دوستانم افزایش پیدا کرده است. به‌جای اینکه تنها حرف خودم را بزنم، بیشتر به دیگران توجه می‌کردم و این باعث شد که روابط عمیق‌تری بسازم.

گام چهارم: مواجهه با چالش‌ها

به گفته دان رابی، تغییر عادت‌ها نه همیشه آسان است و نه همیشه بدون چالش. در مسیر ایجاد عادت‌های مثبت، من هم با موانع زیادی روبرو شدم. گاهی اوقات به دلیل خستگی یا مشکلات روزمره، نمی‌توانستم به برنامه‌ام پایبند باشم. در این مواقع، دان رابی به من یادآوری می‌کند که پیشرفت به تدریج حاصل می‌شود و باید خود را به خاطر هر اشتباهی سرزنش نکنم.

یکی از چالش‌هایی که داشتم این بود که برخی روزها نمی‌توانستم طبق برنامه کتاب بخوانم یا مدیتیشن کنم. اما به یاد کتاب قدرت عادت‌های مثبت، تصمیم گرفتم که مهم نیست چقدر از برنامه دور شدم، بلکه مهم این است که دوباره برگردم و مسیر را ادامه دهم.

گام پنجم: دیدن تغییرات بزرگ

پس از مدتی، تغییرات کوچک شروع به جمع شدن و اثرگذاری در زندگی‌ام کردند. به‌جای احساس خستگی و استرس در پایان روز، همیشه احساس رضایت و آرامش می‌کردم. موفقیت‌هایی که در کار و روابط شخصی به دست آوردم، حاصل همان عادت‌های کوچک و مثبت بودند که به تدریج در زندگی‌ام جا افتادند.