• سه تست دیگه به بخش تست های روانشناختی اضافه شد. 3-2-1404

داستانی الهام گرفته از کتاب “مبانی موفقیت” از جک کنفیلد

مبانی موفقیت از جک کنفیلد داستان از کتاب قله
  • بدون دیدگاه

داستان سفر لیزا برای ساختن یک کسب و کار با حال، الهام گرفته از کتاب “مبانی موفقیت” نوشته ی جک کنفیلد

 🌟 شروع داستان:

لیزا نیکولز، یه زن سیاه‌پوست معمولی از جنوب لس‌آنجلس بود. نه پول آن‌چنانی داشت، نه خانواده‌ای با موقعیت اجتماعی خاص. ولی لیزا یه چیزی داشت که خیلی از آدما حتی وقتی پول و امکانات دارن، اونو ندارن:
یه ندای درونی که می‌گفت “تو برای یه چیز بزرگ‌تر ساخته شدی.”

اما خب، اون موقع این صدا خیلی گنگ بود. چون زندگی مدام یه روی دیگرشو به لیزا نشون می داد: فقر، مقروض بودن، خستگی، قضاوت، ترس…

🔻 جایی که همه چی شروع شد

لیزا تو بیست و چند سالگی، مادر یه پسر کوچولو بود. یه روز که فقط ۱۱ دلار تو حسابش مونده بود و نمی‌دونست برای ناهار چی به بچه‌ش بده، یه‌دفعه زد زیر گریه. همون‌جا، کنار یخچال خالی، تصمیم گرفت که این «نقطه ته خط» باشه. یا همه چیزو تغییر می‌داد، یا تا آخر عمر همین شکلی زندگی می‌کرد. تو اون لحظه، به خودش قول داد:

“من بچه‌م رو مثل خودم بزرگ نمی‌کنم. اون باید یه دنیای بهتر ببینه. حتی اگه کسی کمکم نکنه، خودم می‌سازمش.”

💡 نقطه عطف

لیزا از اون روز شروع کرد به نوشتن رؤیاهاش. رو کاغذ نوشت که یه روزی سخنران بزرگی می‌شه. نوشت که یه شرکت راه می‌ندازه. نوشت که میلیون‌ها زن رو در سراسر دنیا توانمند می‌کنه. اون موقع حتی پول نداشت که یه سمینار بره، ولی باور کرد.

شروع کرد به خوندن کتابای انگیزشی. هر روز صبح، وقتی همه خواب بودن، یه ساعت زودتر بیدار می‌شد و به خودش جمله‌های مثبت می‌گفت:
من ارزشمندم. من لایق موفقیتم. من راه خودمو پیدا می‌کنم.” و دقیقاً همون کاری رو کرد که جک کنفیلد تو کتاب مبانی موفقیت پیشنهاد می‌کنه:
✅ نوشتن اهداف
✅ تجسم ذهنی
✅ تغییر مکالمه درونی
✅ پذیرش مسئولیت صددرصدی زندگی

🧗‍♀️ مسیر آسون نبود

اوضاع خیلی زود تغییر نکرد. لیزا بارها شکست خورد. حتی یه بار رفت برای وام درخواست بده، ولی بخاطر بدهی‌های قبلی رد شد. اما یاد گرفته بود که شکست، نشونه‌ی ناتوانی نیست؛ فقط یه بازخورد از یه مسیر اشتباهه.

هر بار با خودش می‌گفت:
یا من راهی پیدا می‌کنم، یا راهی می‌سازم.”

شروع کرد تو مدرسه‌های محلی داوطلبانه سخنرانی کردن. مجانی. فقط برای اینکه دیده بشه، تمرین کنه، تجربه بگیره. کم‌کم یه شبکه ساخت، آدما شناختنش، و یه جرقه کوچیک تبدیل شد به یه آتیش بزرگ.

🚀 بالاخره جهش اتفاق افتاد

یه روز یکی از حضار که مدیر یه شرکت بود، ازش خواست تو برنامه‌ی آموزشی‌شون سخنرانی کنه. لیزا هنوز آماتور بود، ولی رفت، اجرا کرد، و همه انگشت‌به‌دهان موندن.

بعدش تقاضاها یکی یکی اومد.
همین‌جوری، لیزا شرکت خودش رو راه انداخت: “Motivating the Teen Spirit”
یه مؤسسه که به نوجوان‌ها اعتمادبه‌نفس، هدف‌گذاری و مهارت‌های زندگی یاد می‌داد.

تو کمتر از پنج سال، صدها سمینار برگزار کرد. میلیون‌ها نفر رو آموزش داد. تو برنامه‌های تلویزیونی معروف مثل “The Secret” و “Oprah” حضور پیدا کرد.
و مهم‌تر از همه، پسرش، حالا یه جوون موفق و شاد بود. دقیقاً همون چیزی که لیزا آرزو کرده بود.

🎯 چی یاد می‌گیریم از داستان لیزا؟

این فقط یه داستان انگیزشی نیست. یه کلاس درسیه از دل کتاب «مبانی موفقیت» جک کنفیلد:

قدرت تصمیم‌گیری
لیزا تو بدترین لحظه زندگی‌ش تصمیم گرفت که خودشو نجات بده.

پذیرفتن مسئولیت ۱۰۰٪
اون نه دولت رو مقصر دونست، نه خانواده رو، نه گذشته‌شو. فقط گفت: “مسئول منم. پس راهشم با منه.”

قدرت عادت‌های کوچیک روزانه
هر روز نوشتن هدف، تجسم کردن، جمله‌های تاکیدی، مطالعه… همینا کم‌کم مغزشو دوباره برنامه‌ریزی کردن.

شروع با امکانات موجود
لیزا با ۱۱ دلار شروع کرد. با مجانی حرف زدن. با یه عالمه “نه” شنیدن. ولی صبر کرد، ادامه داد، و به موقعیت امروزش رسید.

💬 نقل‌قول قشنگ از لیزا

«هیچ‌کس برای نجات من نیومد. و وقتی فهمیدم که هیچ‌کس نمیاد، یه جورایی قدرتم دو برابر شد. اون روز خودم قهرمان زندگی‌م شدم.»

💡 نتیجه گیری:

اگه امروز احساس می‌کنی که هیچی سر جاش نیست…
اگه فکر می‌کنی رؤیات خیلی دوره…
اگه حس می‌کنی هیچ‌کس نمی‌فهمه چه فشاری تحمل می‌کنی…

یادت باشه، لیزا هم یه روزی فقط ۱۱ دلار تو حسابش داشت و یه عالمه غصه تو دلش. ولی با همون، ساخت.

تو هم می‌تونی.
شروع کن. از همین‌جا. از همین لحظه.✨

دوره فروش موفق، رازهای تبدیل شدن به یک فروشنده حرفه‌ای رو بهت نشون می‌ده! با تکنیک‌های کاربردی این دوره، فروش‌ات رو چند برابر کن و به درآمد رویایی‌ات برس. فرصت رو از دست نده، الان وقت موفقیته! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.

مطالب مرتبط

خواهشمندیم برای فرستادن دیدگاه، وارد ناحیه کاربری خود شوید.