داستانی الهامگرفته از کتاب «دریچهای بهسوی رهایی» از کارن کیسی

- نویسنده: گروه آموزشی قله
- انتشار: 20 اردیبهشت 04
- بدون دیدگاه
داستانی الهامگرفته از کتاب «دریچهای بهسوی رهایی» از کارن کیسی
شروع داستان:
مریم، یه زن ۴۲ ساله اهل رشت، همیشه حس میکرد باید همه چی رو کنترل کنه. از کار همسرش گرفته تا برنامههای بچهها، کارهای خونه، حتی مهمونیها! توی ذهنش اینجوری بود که اگه خودش دخالت نکنه، حتماً همه چیز به هم میریزه.
همه بهش میگفتن «توی همه چی دخالت نکن»، ولی خودش فکر میکرد «دارم کمک میکنم».
اما واقعیت این بود که مریم خسته شده بود. نه از زندگی، نه از خانوادهاش، بلکه از خودِ خودش.
احساس میکرد همیشه توی حالتی از تنش و اضطرابه. حتی وقتی همهچی ظاهراً خوب بود، دلش آروم نمیگرفت.
تا اینکه یه روز توی یه گروه کوچیک مطالعه کتاب با چند تا دوستش، کتابی معرفی شد به اسم: «دریچهای بهسوی رهایی» از کارن کیسی
عنوانش جذبش کرد. حس کرد یه صدای درون داره بهش میگه:
“مگه دنبال آزادی نیستی؟ بیا، شاید این همون پنجرهست.”
فصل اول کتاب: «آزاد شدن، یعنی دست برداشتن از کنترل»
مریم تعریف میکنه که اولین بار با خوندن همین جمله، زد زیر گریه.
“همیشه فکر میکردم آدمای قوی اونان که همه چیز رو میچرخونن. ولی این کتاب میگفت: گاهی قویترین کار اینه که رها کنی، اعتماد کنی، و بذاری دنیا خودش کارش رو بکنه.”
کارن کیسی از تجربه شخصی خودش میگفت. اینکه سالها با اعتیاد به کنترل، ترس و قضاوت زندگی کرده، ولی روزی که یاد گرفت «به جای کنترل، همکاری کنه»، تازه نفس کشیدن رو یاد گرفت.
تمرین کوچیک ولی مهم: خودت رو وسط همه چیز ندون
مریم تصمیم گرفت فقط برای یه روز، به خودش قول بده که چیزی رو کنترل نکنه.
نه به پسرش بگه چهجوری لباس بپوشه، نه از شوهرش بپرسه کی میخوای قبض رو پرداخت کنی، نه وسط حرف کسی بپره برای «راهنمایی».
میگه:
“سختترین روزم بود. دلم میخواست ده بار دخالت کنم. ولی هی خودم رو نگه میداشتم. شب که شد، یه حس سبکی توی دلم بود که سالها دنبالش بودم.”
مکاشفه بعدی: تو مسئول شادی بقیه نیستی!
یکی از بخشهای تاثیرگذار کتاب، جاییه که کارن میگه:
“تو مسئول احساسات هیچکس نیستی. نه میتونی کسی رو شاد کنی، نه باید با غم کسی خودتو خورد کنی. فقط میتونی همراه باشی، ولی بار زندگی دیگران مال خودشونه.”
مریم همیشه فکر میکرد اگه شوهرش ناراحته، یعنی اون کم گذاشته. اگه دخترش نمره کم آورده، یعنی اون خوب حمایت نکرده.
ولی حالا کمکم داشت میفهمید این یه جور توهمه. مسئولیتهایی که به دوش کشیده بود، واقعاً مال خودش نبودن.
کوچیکترین تغییرات، بزرگترین آرامشها
با الهام از کتاب، مریم شروع کرد به یه سری تمرین ساده:
- هر روز صبح به خودش یادآوری میکرد: «من مسئول احساسات بقیه نیستم.»
- وقتی کسی از اطرافیانش انتخاب اشتباهی میکرد، به جای قضاوت، فقط گوش میداد.
- برای اولین بار، قبول کرد بعضی چیزها باید خودشون خراب بشن، تا بقیه یاد بگیرن.
میگه: “من همیشه میخواستم نجاتدهنده باشم. ولی حالا فهمیدم نجات واقعی یعنی کمک به رشد دیگران، نه نجاتشون از درد.”
زندگی الانِ مریم چطوره؟
مریم حالا هنوز همون زن با مسئولیت و باهوشه، ولی دیگه بار کنترل دنیا رو به دوش نمیکشه.
یاد گرفته به جای دعوا برای تغییر دادن آدمها، با خودِ خودش مهربونتر باشه.
میگه:
“رهایی برای من یعنی اعتماد. به خودم، به مسیر زندگی، به آدمهای اطرافم. رهایی یعنی بدونی همه چیز قراره یه جور خوب پیش بره، حتی اگه مسیرش با میل تو نباشه.”
چند جمله قشنگ از دل کتاب برای دلت:
- «وقتی چیزی رو ول میکنی، تازه جا برای معجزه باز میشه.»
- «بزرگترین آزادی اینه که بدونی لازم نیست همه رو راضی کنی.»
- «وقتی نقش خدا رو بازی نکنی، زندگی واقعی شروع میشه.»
- «عشق واقعی بدون کنترل و بدون توقع اتفاق میافته.»
💡 نتیجه گیری:
- اگه تو هم از بس همه چی رو کنترل کردی خستهای…
- اگه دائم نگران رفتار بقیهای…
- اگه حس میکنی شادی تو وابسته به حال خوب دیگرانه…
این کتاب برای توئه.
کارن کیسی توی این کتاب نمیخواد نصیحتت کنه، فقط داره راهی رو نشون میده که خودش رفته.
راهی که با رها کردن شروع میشه، و با رهایی تموم میشه.✨
دوره رهایی از افسردگی مثل یه نور امید، بهت کمک میکنه از تاریکی خارج شی و دوباره شادی رو تجربه کنی! با ابزارهای ساده و کاربردی، زندگیت رو پر از حس خوب کن. همین حالا برای خودت یه قدم مثبت بردار! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.