داستانی الهام گرفته از کتاب «نابغه دیوانه» از رندی گیج

نابغه دیوانه از رند گیج داستان از کتاب قله
  • بدون دیدگاه

این داستان با الهام از کتاب «نابغه دیوانه» نوشته رندی گیج ساخته شده. یه قصه پر از انگیزه‌ست که نشون می‌ده چطور یه جرقه کوچیک می‌تونه یه زندگی معمولی رو به یه ماجراجویی باحال تبدیل کنه. داستان تو یه شهر ساحلی تو کالیفرنیا اتفاق می‌افته، جایی که کلر، یه دختر ساده، تصمیم می‌گیره یه کم «دیوانگی» به خرج بده. آماده‌اید؟ بریم تو دنیای کلر!

شروع داستان:

کلر یه دختر ۲۹ ساله بود که تو یه شهر ساحلی تو کالیفرنیا، نزدیک سن‌دیه‌گو، زندگی می‌کرد. کارش تو یه کافه بود؛ صبح تا ظهر قهوه درست می‌کرد، با مشتریا گپ می‌زد و عصرها با یه عالمه خستگی برمی‌گشت خونه. زندگی‌اش رو دور بود، ولی انگار یه چیزی تو دلش هی وول می‌خورد. همش به خودش می‌گفت: «این که همه زندگی من نیست. من باید یه کار بزرگ‌تر بکنم.» ولی بعد یه صدای دیگه تو سرش می‌گفت: «آخه تو که چیزی بلد نیستی. اگه گند زدی چی؟»

کلر از بچگی عاشق درست کردن چیزای دست‌ساز بود. با چوب، پارچه، حتی صدفای ساحل، کلی کاردستی باحال درست می‌کرد. دوستاش همیشه می‌گفتن: «وای، اینا خیلی قشنگن! چرا نمی‌فروشی‌شون؟» ولی کلر فقط می‌خندید و می‌گفت: «کی آخه اینا رو می‌خواد؟ من که حرفه‌ای نیستم.» تو اینستا پیجای برندای دست‌ساز رو می‌دید و با حسرت فکر می‌کرد: «کاش منم جرأت داشتم یه چیزی راه بندازم.» ولی ترس از مسخره شدن یا شکست خوردن نمی‌ذاشت قدمی برداره.

یه روز که تو کافه یه مشتری کتابشو جا گذاشته بود، کلر برش داشت که نگه داره تا صاحبش برگرده. اسم کتاب «نابغه دیوانه» بود. از سر کنجکاوی شروع کرد به ورق زدن. یه جمله انگار قلبشو تکون داد: «برای خلق چیزی بزرگ، باید جرأت کنی دیوونه باشی و رویاهاتو دنبال کنی.» کلر کتابو بست و با خودش گفت: «دیوونه؟ من؟ خب حالا چی؟ مگه قراره چی بشه؟» ولی اون جمله عین یه آهنگ تو سرش تکرار می‌شد. انگار یکی بهش می‌گفت: «کلر، فقط یه قدم. یه قدم کوچولو.»

همون شب، وقتی رسید خونه، رفت سراغ جعبه کاردستیای قدیمیش. چند تا صدف، یه کم چوب و یه عالمه رنگ آورد و شروع کرد به درست کردن یه قاب عکس ساده. بدون اینکه فکر کنه قراره چی بشه، فقط گذاشت دستاش کار کنن. وقتی تموم شد، یه قاب باحال با صدفای رنگی جلوش بود. خودش باورش نمی‌شد! به خودش گفت: «خب، حالا اینو چیکار کنم؟»

صبح روز بعد، قبل از اینکه ترس بیاد سراغش، یه عکس از قاب گرفت و با کلی استرس گذاشت تو پیج اینستاگرامش. زیرش نوشت: «یه چیزی درست کردم. نمی‌دونم چطوره، ولی دلم خواست نشون بدم.» قلبش داشت از جا کنده می‌شد. فکر می‌کرد الان یا کسی نمی‌بینتش، یا بدتر، یکی می‌گه: «این دیگه چیه؟» ولی چند ساعت بعد، چند تا لایک و کامنت اومد. یکی نوشته بود: «وای، چقدر نازه! می‌فروشی؟» یکی دیگه نوشته بود: «این حس ساحل می‌ده!» کلر فقط می‌خندید. باورشم نمی‌شد!

این قدم اول کلر بود، ولی انگار یه موتور تو دلش روشن شده بود. شروع کرد هر هفته یه چیز جدید درست کنه: قاب، گوشواره، حتی یه سری زیرلیوانی با طرح موج دریا. هر بار که می‌ترسید کارشو به بقیه نشون بده، یاد حرف رندی گیج می‌افتاد: «دیوونه باش، چون فقط دیوونه‌ها دنیا رو تغییر می‌دن.» کم‌کم پیج اینستاش پر شد از کاردستیای رنگارنگ. آدما ازش تعریف می‌کردن، بعضیا حتی سفارش می‌دادن.

یه روز یه پیام براش اومد از یه بوتیک تو سن‌دیه‌گو. نوشته بودن: «کاراتو تو اینستا دیدیم. دوست داری چند تا از اینا تو مغازمون بفروشیم؟» کلر اول فکر کرد حتماً اشتباه شده! بوتیک؟ اون؟ ولی یادش اومد که گیج تو کتابش گفته بود: «جهان وقتی حرکت کنی، باهات راه میاد.» پس با یه لبخند گنده جواب داد: «بله، خیلی خوشحال می‌شم!»

چند ماه بعد، کاردستیای کلر تو ویترین بوتیک برق می‌زدن. مشتریا می‌اومدن، کاراشو می‌خریدن و ازش تعریف می‌کردن. کلر هنوز تو کافه کار می‌کرد، ولی دیگه فقط همون دختر قهوه‌ساز نبود. یه پیج اتسی (Etsy) راه انداخته بود و کاراشو آنلاین می‌فروخت. حتی یه کارگاه کوچیک تو گاراژ خونش درست کرده بود که هر شب توش غرق خلاقیت می‌شد. هنوزم گاهی می‌ترسید، ولی می‌دونست هر وقت جرأت کنه، یه راه جدید جلوش باز می‌شه.

 

💡 نتیجه گیری:

داستان کلر بهمون یادآوری می‌کنه که همه‌مون یه رویا تو دلمون داریم که گاهی ازش می‌ترسیم. شاید تو هم یه ایده داری؛ یه پروژه، یه کار خلاقانه. ولی به خودت می‌گی: «اگه نشد چی؟» رندی گیج تو «نابغه دیوانه» می‌گه لازم نیست همه‌چیزو بدونی، فقط کافیه یه کم دیوونه باشی و شروع کنی. کلر این کارو کرد و زندگیش پر از رنگ شد. تو چی؟ امروز چه قدم کوچیکی می‌تونی برداری؟

چند جمله حال‌خوب‌کن برای شما

  • «دیوانگی کن! یه قدم کوچیک می‌تونه تورو به یه دنیای جدید ببره.»
  • «نترس از اینکه بقیه چی فکر می‌کنن؛ رویاتو دنبال کن و ببین چی می‌شه.»
  • «هر ایده‌ای که تو دلته، یه فرصته برای تغییر دنیا.»

 

دوره فروش موفق، رازهای تبدیل شدن به یک فروشنده حرفه‌ای رو بهت نشون می‌ده! با تکنیک‌های کاربردی این دوره، فروش‌ات رو چند برابر کن و به درآمد رویایی‌ات برس. فرصت رو از دست نده، الان وقت موفقیته! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.

مطالب مرتبط

خواهشمندیم برای فرستادن دیدگاه، وارد ناحیه کاربری خود شوید.

پر بازدیدترین‌ها

نوشته‌ای برای نمایش پیدا نشد

مطالب تصادفی