داستانی الهام گرفته از کتاب “این کتاب به شما اعتماد به نفس میدهد” اثر جسامی هیبرد و جو اسمار

- نویسنده: گروه آموزشی قله
- بدون دیدگاه
کتاب این کتاب به شما اعتماد به نفس میدهد نوشته ی جسامی هیبرد و جو اسمار یکی از کتابهای مفید و الهامبخش است که به خوانندگانش کمک میکند تا به خودشان و تواناییهایشان ایمان پیدا کنند. این کتاب به سادهترین شکل ممکن، ابزارهایی برای تقویت اعتماد به نفس و ایجاد احساس ارزشمندی درونی ارائه میدهد.
شروع داستان:
هانا دختری ۳۰ ساله بود که در یک شرکت بزرگ مشغول به کار بود. از بیرون، همه او را فردی موفق و خودساخته میدیدند. شغل ثابت، روابط اجتماعی خوب و ظاهری جذاب داشت. اما داخل خودش، احساس میکرد که هیچچیز آنطور که باید درست نیست. او همیشه احساس میکرد که به اندازه کافی خوب نیست، به اندازه کافی توانمند نیست و همیشه از این میترسید که روزی دیگران متوجه شوند که او نمیتواند از پس کارهایش برآید.
هانا حتی اگر بهترین نتیجه را در کارها میگرفت، همیشه احساس میکرد که شاید شانسی بوده یا دیگران بیشتر از او لیاقت این موفقیتها را دارند. این احساسات باعث شده بود که او هرگز نتواند به طور کامل به خود اعتماد کند و همیشه از انتقاد و شکستها بترسد. در واقع، هانا در هر موفقیتی که به دست میآورد، به جای جشن گرفتن و احساس افتخار، بیشتر از اینکه شاد باشد، نگران میشد که آیا این موفقیت موقتی است یا نه؟
آشنایی با کتاب “این کتاب به شما اعتماد به نفس میدهد“
یک روز، وقتی هانا در دفتر کارش نشسته بود و در حال جستجو در اینترنت برای کتابهای روانشناسی بود، به طور تصادفی با کتاب این کتاب به شما اعتماد به نفس میدهد از جسامی هیبرد و جو اسمار برخورد. عنوان کتاب به اندازهای برایش جذاب بود که تصمیم گرفت آن را خریداری کند. او میخواست بداند که چطور میتواند اعتماد به نفسش را افزایش دهد و از آن احساس همیشگی ترس و نگرانی رهایی یابد.
وقتی هانا شروع به خواندن کتاب کرد، بلافاصله متوجه شد که این کتاب کاملاً متفاوت از سایر کتابهایی است که تا به حال خوانده بود. آنچه که بیشتر از همه توجهش را جلب کرد، این بود که کتاب تأکید زیادی بر این داشت که اعتماد به نفس نه یک ویژگی ذاتی، بلکه یک مهارت است که میتوان آن را یاد گرفت و تقویت کرد.
گام اول: پذیرش خود و اعتراف به ترسها
یکی از نکاتی که هانا از کتاب آموخت این بود که باید به خود بگوید که ترسها و شکهایش طبیعی هستند و هیچ عیبی ندارد که از آنها آگاه باشد. خیلی از ما به اشتباه فکر میکنیم که اعتماد به نفس به معنای نداشتن هیچ ترس یا تردیدی است، اما در واقع، انسانهای با اعتماد به نفس هم از شکست و اشتباه میترسند، اما توانایی مدیریت این ترسها را دارند.
هانا یاد گرفت که به جای سرکوب کردن احساسات و ترسهایش، باید آنها را بپذیرد و با آنها روبهرو شود. او فهمید که این ترسها نباید مانع حرکت او به جلو شوند. وقتی هانا این نکته را پذیرفت، احساس آرامش بیشتری پیدا کرد. دیگر از اینکه بترسد یا اشتباه کند شرمنده نبود، بلکه دید که میتواند از آن ترسها یاد بگیرد و رشد کند.
گام دوم: ایجاد افکار مثبت و به چالش کشیدن باورهای محدودکننده
هانا همچنین یاد گرفت که یکی از دلایل اصلی کمبود اعتماد به نفس او، افکار منفی و باورهای محدودکنندهای بود که در ذهنش ریشه دوانده بود. برای مثال، او همیشه به خود میگفت که “من به اندازه کافی خوب نیستم” یا “من نمیتوانم به اندازه کافی موفق شوم”. این باورها باعث میشد که هانا هیچوقت به طور واقعی از تواناییهایش استفاده نکند.
در یکی از بخشهای کتاب، جسامی هیبرد و جو اسمار به این نکته اشاره میکنند که برای تقویت اعتماد به نفس، باید افکار منفی و خود انتقادگرانه را به چالش کشید و به جای آنها افکار مثبت و سازنده را جایگزین کرد. هانا تصمیم گرفت که هر روز صبح قبل از شروع کار، سه جمله مثبت را به خود بگوید که به او یادآوری کند که قادر است و شایسته موفقیت است. او به خود میگفت: “من توانمند هستم”، “من ارزشمندم”، و “من میتوانم هر کاری را که بخواهم انجام دهم”.
با تکرار این جملات و تغییر در نگرش، هانا متوجه شد که افکار منفیاش به تدریج کاهش یافته و احساس بهتری نسبت به خود پیدا کرده است. او احساس میکرد که قدرت درونیاش بیشتر از هر زمان دیگری است و دیگر نیازی به تایید دیگران ندارد.
گام سوم: عمل کردن و به دست آوردن موفقیتهای کوچک
یکی از نکات کلیدی در کتاب این بود که برای افزایش اعتماد به نفس، باید با عمل کردن شروع کرد. جسامی هیبرد و جو اسمار تأکید میکنند که اعتماد به نفس به تدریج و از طریق عملهای کوچک و پیوسته ساخته میشود. هانا تصمیم گرفت که به جای انتظار برای داشتن اعتماد به نفس کامل، شروع به انجام کارهایی کند که قبلاً از آنها میترسید. او به تدریج مسئولیتهای بیشتری را در پروژههای کاری قبول میکرد و در جلسات کاری، بیشتر مشارکت میکرد.
این کارهای کوچک باعث شد که هانا احساس موفقیت و پیشرفت بیشتری داشته باشد. هر موفقیت کوچک، اعتماد به نفس او را تقویت میکرد و به او یادآوری میکرد که او توانمند و شایسته است. این احساس موفقیت باعث شد که هانا بیشتر به خود اعتماد کند و دیگر از چالشها نترسد.
گام چهارم: یادگیری از شکستها و رشد از آنها
هانا متوجه شد که شکستها بخشی از مسیر رشد هستند و نباید از آنها بترسد. در یکی از پروژهها، او با اشتباهاتی روبرو شد و نتیجه دلخواهش را نگرفت. اما به جای اینکه این شکست را نشانهای از عدم تواناییاش بداند، تصمیم گرفت که از آن به عنوان فرصتی برای یادگیری استفاده کند. او بررسی کرد که چه چیزهایی اشتباه پیش رفتهاند و چگونه میتواند برای دفعه بعد بهتر عمل کند.
این تغییر نگرش به هانا کمک کرد که از هر شکست به عنوان یک گام به جلو نگاه کند و احساس کند که هیچ چیزی نمیتواند او را متوقف کند.
پیدا کردن اعتماد به نفس درونی
بعد از مدتی، هانا تغییرات بزرگی در خودش مشاهده کرد. او حالا دیگر به خودش ایمان داشت و میدانست که میتواند هر کاری را که بخواهد انجام دهد. اعتماد به نفس هانا از درون خودش شروع شد و او فهمید که باید به جای تلاش برای جلب تأیید دیگران، خود را بپذیرد و به خود اعتماد کند.
هانا از آن به بعد نه تنها در زندگی حرفهای بلکه در زندگی شخصیاش هم اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرد و احساس رضایت بیشتری از خود داشت.
💡نتیجه گیری:
اگه شما هم از کمبود اعتماد به نفس رنج می برید و فکر می کنید به اندازه کافی خوب نیستید، و احساس می کنید که خودتون رو باور ندارید و نمی تونید به خودتون ایمان داشته باشید، این کتاب واقعاً میتونه راهگشا باشه. و همچنین برای کسانی که میخوان خودشون رو پیدا کنن و از تواناییهاشون بهرهبرداری کنن توصیه میشه.✨
با دوره عزت نفس، اعتمادبهنفست رو به اوج برسون و با قدرت به سمت آرزوهات قدم بردار! این دوره بهت یاد میده چطور خودت رو ارزشمند ببینی و زندگیت رو با اطمینان بسازی. همین حالا شروع کن و تفاوت رو حس کن! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.