داستانی الهام گرفته از کتاب “بازاریابی شبکهای” از جان تایلر

- نویسنده: گروه آموزشی قله
- بدون دیدگاه
داستانی الهام گرفته از کتاب “بازاریابی شبکهای” نوشته ی جان تایلر
شروع داستان:
جان تایلر در کتاب خود به یکی از بزرگترین اشتباهات و درسهای سختی که در دوران آغازین کار خود در بازاریابی شبکهای آموخت اشاره میکند. این داستان به یکی از اولین تجربیات او مربوط میشود که به او فهماند که موفقیت در این صنعت، نه فقط به فروش، بلکه به ارتباطات و رشد شخصی بستگی دارد.
جان در ابتدای کار خود، به عنوان یک فروشنده تازهکار در یک شرکت بازاریابی شبکهای شروع به کار کرد. در روزهای اول، به شدت از موفقیتهای اولیه خوشحال بود. او میتوانست محصولات را بفروشد و چند نفر را برای پیوستن به تیمش جذب کند. اما این خوشحالی خیلی زود جای خود را به ناامیدی داد.
در یکی از اولین هفتههای کاری، جان متوجه شد که تیمی که ساخته بود، خیلی سریع شروع به ترک کردن این شغل کرد. بیشتر کسانی که به تیم او پیوسته بودند، بدون هیچ گونه تعهدی و صرفاً به دلیل انگیزههای اولیه وارد این کار شده بودند. آنها به محض مواجهه با چالشهای واقعی و سختیها، از ادامه مسیر منصرف شدند.
جان که در ابتدا تصور میکرد که همه چیز با فروش زیاد و معرفی کردن افراد جدید به راحتی حل میشود، ناگهان با حقیقت تلخی مواجه شد. در این شرایط، او مجبور شد از شکستهایش درس بگیرد. در اینجا بود که فهمید موفقیت در بازاریابی شبکهای تنها به فروش محصولات بستگی ندارد، بلکه به ساختن روابط مستحکم و رشد شخصی اعضای تیم مرتبط است.
جان تصمیم گرفت که روش خود را تغییر دهد. او شروع به تمرکز بیشتر بر روی آموزش و حمایت از اعضای تیمش کرد. به جای اینکه صرفاً به دنبال جذب افراد جدید باشد، سعی کرد با کسانی که در تیمش بودند، روابطی بلندمدت و مؤثر برقرار کند. او وقت بیشتری را صرف آموزش روشهای صحیح بازاریابی، مدیریت زمان، و توسعه شخصی برای اعضای تیم کرد.
یکی از تغییرات مهمی که جان در روش خود اعمال کرد، این بود که به اعضای تیمش کمک کرد تا اهداف شخصی خود را شناسایی کرده و آنها را با اهداف حرفهایشان تطبیق دهند. به این ترتیب، اعضای تیم نه تنها انگیزهای برای موفقیت در فروش داشتند، بلکه از دیدگاه شخصی و بلندمدتتر نیز به این کار نگاه میکردند.
جان همچنین یاد گرفت که چطور با هر عضو تیمش به طور فردی ارتباط برقرار کند. به جای اینکه یک روش ثابت برای همه اعضای تیم خود داشته باشد، او متوجه شد که باید با هر فرد بر اساس ویژگیها و نیازهای خاص او تعامل کند. این رویکرد به او کمک کرد تا از تیمش بهرهوری بالاتری بگیرد و علاوه بر این، ارتباطات بیشتری با افراد ایجاد کند.
زمانی که جان این تغییرات را در رویکرد خود اعمال کرد، تیمش شروع به رشد کرد و اعضای آن نه تنها به فروش بیشتر، بلکه به رشد شخصی و حرفهای خود نیز علاقهمند شدند. آنها دیگر تنها برای کسب درآمد به این کار نگاه نمیکردند، بلکه به دنبال بهبود خود و کمک به دیگران در مسیر مشابه بودند.
بعد از مدتی، تیم جان تبدیل به یکی از موفقترین تیمها در شرکت بازاریابی شبکهای شد. از آن زمان، جان توانست نه تنها خود را به عنوان یک فروشنده موفق بشناسد، بلکه به عنوان یک رهبر و مربی شناخته شود که قادر است افراد را در مسیر موفقیت هدایت کند. این داستان به او نشان داد که موفقیت در بازاریابی شبکهای نه فقط به مهارتهای فروش، بلکه به توانایی ایجاد ارتباطات پایدار و کمک به رشد دیگران بستگی دارد.
💡 نتیجه گیری:
این داستان میتواند برای کسانی که در ابتدای مسیر بازاریابی شبکهای قرار دارند، آموزنده و الهامبخش باشد. یادآوری اینکه در این مسیر، موفقیت فقط به فروش و جذب افراد جدید بستگی ندارد، بلکه به رشد و آموزش مستمر اعضای تیم نیز ارتباط دارد. ✨
با دوره صداسازی، صدات رو به یه ابزار قدرتمند برای موفقیت تبدیل کن! این دوره بهت کمک میکنه با تمرینهای حرفهای، صدایی جذاب و گیرا داشته باشی. همین امروز برای درخشیدن شروع کن! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.