گروه آموزشی قله

شروع داستان:

لائل، دانشجوی پرانرژی و باانگیزه‌ای بود که برای تأمین هزینه‌های تحصیلش به دنبال شغلی پاره‌وقت می‌گشت. او در یک هتل زنجیره‌ای به نام «بست ایست» استخدام شد و به‌سرعت به‌عنوان مدیر شیفت شب منصوب گردید. همه چیز عالی به نظر می‌رسید تا اینکه متوجه شد برخی از کارکنان زن شیفت شب‌، به‌طور ناگهانی استعفا می‌دهند.

لائل تصمیم گرفت موضوع را بررسی کند. با یکی از کارکنان جوان که قصد ترک کار داشت صحبت کرد. دخترک گفت که نمی‌خواهد دردسر درست کند، فقط حقوق آخرش را بگیرد و برود. با اصرار لائل، او اعتراف کرد که نیکیل، پسر صاحب هتل، رفتارهای نامناسبی با کارکنان زن دارد. او به‌طور مکرر اظهارنظرهای زننده می‌کرد و حرکات ناخوشایندی انجام می‌داد.

لائل با چندین کارمند دیگر صحبت کرد و متوجه شد که این رفتارها تکراری است و بیشتر کارکنان از ترس از دست دادن شغلشان سکوت کرده‌اند. او به دفترچه راهنمای کارکنان مراجعه کرد و دید که هرگونه آزار جنسی باید فوراً گزارش شود.

با وجود اینکه نیکیل پسر صاحب هتل بود، لائل تصمیم گرفت موضوع را به مدیر منطقه‌ای گزارش دهد. پس از تحقیقات، نیکیل از سمتش برکنار شد و سیاست‌های سخت‌گیرانه‌تری برای جلوگیری از چنین رفتارهایی اعمال گردید.