داستانی الهام گرفته از کتاب “آیین زندگی” نوشته ی دیل کارنگی

- نویسنده: گروه آموزشی قله
- بدون دیدگاه
داستانی الهام گرفته از کتاب “آیین زندگی” نوشته ی دیل کارنگی
شروع داستان:
یه روز دیل کارنگی یه داستان جالب از مردی به نام جو شنید. جو، رانندهی قطار باری بود که سالها توی یکی از شرکتهای حملونقل آمریکا کار میکرد. ظاهرش ساده بود، اما همهی همکاراش یه چیز مشترک دربارهش میگفتن: “جو همیشه آرومه. هیچوقت از کوره در نمیره. انگار هیچچیزی نمیتونه ناراحتش کنه!”
یه بار دیل تصمیم گرفت با خود جو صحبت کنه و ازش بپرسه:
“آخه چطور همیشه اینقدر آرومی؟ تو که سالهاست توی شلوغترین خطوط راهآهن، با کلی استرس و فشار کار میکنی… چجوری همیشه لبخند روی لبت نشسته؟”
جو لبخند زد و گفت: “آقای کارنگی، من یه قانونی برای خودم ساختم که زندگیمو نجات داده. هر وقت یه مشکلی پیش میاد یا یه چیزی ناراحتم میکنه، با خودم میگم:
‘آیا این موضوع تا پنج سال دیگه هم برام مهم خواهد بود؟’ اگه جوابش نه بود – که معمولاً هست – دیگه بهش فکر نمیکنم.”
کارنگی میگه: “این حرف جو مثل یه پتک خورد توی سرم. چون خودم سالها بابت چیزایی حرص خورده بودم که اصلاً ارزش نداشتن.”
زندگی پر از “قطارهای از خط خارج شدهست“
جو تعریف میکرد: “یه بار وسط یه شیفت شب، قطار باریمون از ریل خارج شد. کلی بار سنگین داشتیم و یه اشتباه کوچیک باعث شد از مسیر منحرف بشیم.
همکارا وحشت کرده بودن، یکی داشت فریاد میزد، یکی دیگه داشت به خودش میپیچید. اما من… آروم بودم.”
کارنگی با تعجب پرسید: “چطور تونستی اون لحظه آروم بمونی؟”
جو گفت: “چون یه بار دیگه هم همچین چیزی برام اتفاق افتاده بود. اون موقع کلی حرص خوردم، داد زدم، با همه درگیر شدم، ولی تهش چی؟
قطار درست شد، بار دوباره بارگیری شد، همهچی به حالت عادی برگشت. فقط من بودم که یه هفته اعصابم داغون بود.
پس این بار به خودم گفتم: ‘یادته دفعهی قبل چقدر بیخود حرص خوردی؟ این بار بذار زندگیتو آتیش نزنی.’
و همون شد. آروم موندم، کمک کردم، کارو جلو بردیم، و از اون مهمتر… شب تونستم راحت بخوابم.”
جو و «فرمول 3 مرحلهای آرامش»
کارنگی از جو میپرسه: “یعنی فقط با اون سوال پنج ساله، همه چی حله؟”
جو جواب میده: “نه فقط اون. من یه فرمول سهمرحلهای برای خودم دارم که هر وقت مشکلی پیش میاد ازش استفاده میکنم:
1️⃣ بدترین حالت ممکن چیه؟
2️⃣ اگه اون اتفاق بیفته، چیکار میکنم؟
3️⃣ حالا سعی کن جلوی بدترین حالت رو بگیری.
مثلاً وقتی قطار از ریل خارج شد، فکر کردم: «بدترین حالت؟ خسارت مالی، بازخواست شدن، تاخیر در تحویل بار.» بعد گفتم: «میتونم باهاش کنار بیام؟ خب، آره.
بدتر از اینا هم گذشته.» و بعد با خونسردی کمک کردم اوضاعو درست کنیم.”
یه جملهی طلایی
کارنگی توی کتابش مینویسه:
“آدمهایی مثل جو درس بزرگی بهمون میدن. اینکه نگرانی ماجرا رو حل نمیکنه؛ فقط از ما یه آدم بیقرار، عصبی و بیانرژی میسازه.”
و یه جملهی شاهکار از خودش میذاره: “نگرانی به گذشته برنمیگردونه، آینده رو هم نمیسازه. فقط امروزت رو خراب میکنه.”
آخر داستان
جو سالها بعد بازنشسته شد، اما هنوز توی ذهن خیلیا مونده بود. چون بیشتر از یه راننده قطار، یه معلم بود.
معلمی که یادمون داد چطور میشه با دلِ آروم از کنار مشکلات رد شد، چطور میشه لبخند زد حتی وقتی قطار زندگی از ریل خارج شده.
💡 نتیجه گیری:
کارنگی میگه:
“بعضی آدما با زندگی نمیجنگن، باهاش دوست میشن. و اونا هموناییان که خوشبختی رو توی جزئیترین لحظهها پیدا میکنن.”
اگه تو هم دوست داری مثل جو در شرایط ناراحت کننده و اضطراری آرامشت رو حفظ کنی و از خودت یه شخصیت قدرتمند بسازی توصیه می کنم کتاب آیین زندگی رو بخونی. حتما کمکت می کنه.✨
دوره جذب همسر ایدهآل بهت کمک میکنه عشق واقعی و شریک زندگی مناسب خودت رو پیدا کنی! با آموزشهای جذاب این دوره، روابط عاطفی موفق و پایدار بساز. همین امروز برای زندگی عاشقانهات قدم بردار! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.