داستانی الهامگرفته از کتاب «آرزوهای تحقق یافته» اثر وین دایر

- نویسنده: گروه آموزشی قله
- بدون دیدگاه
داستانی الهامگرفته از کتاب «آرزوهای تحقق یافته» اثر وین دایر
شروع داستان:
«لورا» زنی بود توی دههی چهارم زندگیاش. نه کار خاصی داشت، نه درآمد آنچنانی. مادر دو بچهی بازیگوش و همسری که بیشتر وقتها توی دنیای خودش بود. لورا حس میکرد گم شده؛ یه زن خسته، با آرزوهایی که یا خاک خورده بودن یا حتی جرئت نداشت بهشون فکر کنه.
ولی توی دلش همیشه یه چیز بود… یه صدای کوچیک، ضعیف، که میگفت: «یه روزی میتونی زندگیتو بسازی… همونطوری که دوست داری.»
با وجود همهی دغدغهها، یه روز توی کتابفروشی، چشمش افتاد به کتابی با عنوانی که انگار از دل خودش بیرون اومده بود:
«آرزوهای تحقق یافته» نوشته ی وین دایر کتاب رو برداشت، ورق زد، و یه جمله چسبید به دلش:
“هر آنچه اکنون هستی، بازتابیست از افکاری که قبلاً داشتی. هر آنچه خواهی شد، از افکاری شکل میگیرد که همین حالا در ذهن توست.”
لورا یه نفس عمیق کشید. انگار یکی یه پنجره باز کرده بود توی قلبش.
✨ آغاز تغییر: از خواستن تا باور داشتن
وین دایر توی کتابش میگه که خواستنِ یه چیز، اولین قدمه. اما اون چیزی که واقعاً زندگی رو عوض میکنه، باور کردنه.
لورا با خودش گفت: “باشه. من هنوز باور ندارم همهچی ممکنه، ولی میخوام امتحان کنم. فقط یه بار، با همهی وجود.”
اولین قدمش چی بود؟ هر روز، صبح زود قبل از اینکه بچهها بیدار شن، مینشست یه گوشهی خونه با یه دفترچهی ساده و مینوشت:
🖊️ “من زندگیای دارم پر از عشق، آزادی و کار دلخواهی که بهم لذت میده.”
نه اینکه واقعاً این چیزا رو داشت، ولی نوشتنش براش مثل کاشتن یه دونه بذر امید بود.
✍️ نوشتن… تا اتفاق افتادن
تو یکی از فصلهای کتاب، وین دایر توضیح میده که برای تحقق آرزوها، باید خودتو طوری ببینی که انگار اون آرزوها همین حالا تحقق پیدا کردن.
لورا هم دقیقاً همین کارو کرد. شروع کرد به تصور کردنش.
- تصور میکرد توی یه فضای کاری قشنگ، با نور طبیعی، داره با آدمها دربارهی چیزایی صحبت میکنه که عاشقشه.
- تصور میکرد درآمد خوبی داره، و می تونه برای بچههاش وقت بذاره.
- تصور میکرد با همسرش، بدون بحث و دعوا، دارن دربارهی برنامههای زندگیشون حرف میزنن.
اوایل، همهش خیال بود. ولی لورا به نوشتن ادامه داد.
💫 تصادف یا نشانه؟
یه روز، توی همون هفتههایی که لورا مشغول تمرینهای کتاب بود، یه دوستی قدیمی زنگ زد. گفت که یه کارگاه کوچیک دارن برای آموزش مهارتهای ارتباطی، و دنبال یه نفر میگردن که مسئول هماهنگی و ارتباط با مشتریها باشه.
نه یه شغل رسمی، نه قراردادی. فقط همکاری، ساعتی.
ولی برای لورا یه نور بود توی تاریکی. همینجا وین دایر توی کتابش یه جملهی قشنگ داره:
“وقتی به سطحی از آگاهی برسی که با خواستههات همفرکانس بشی، دنیا شروع میکنه به پاسخ دادن.”
لورا رفت سر اون کار. کمکم تجربه کسب کرد، ارتباط گرفت، حتی چند جلسه کوچینگ گذروند. شش ماه بعد، یه پیشنهاد رسمی برای کار نیمهوقت گرفت. توی کاری که واقعاً دوست داشت. کمکم درآمدش بالا رفت، اعتمادبهنفسش هم همینطور.
❤️ و بعد از اون…
لورا میگه: “من فقط با یه کتاب شروع کردم. با یه جمله. با یه تصمیم. اینکه به جای غر زدن، آرزو کردن رو تمرین کنم.”
رابطهاش با همسرش کمکم بهتر شد. نه معجزهوار، ولی واقعی. چون خودش آرومتر شد. حرف زدن رو یاد گرفت، شنیدن رو هم.
برای بچههاش وقت بیشتری گذاشت. نه به خاطر اینکه بیکار بود، بلکه چون یاد گرفت تعادل رو حفظ کنه.
و حالا یه صفحهی کوچیک توی اینستاگرام داره که دربارهی قدرت ذهن و تحقق آرزوها مینویسه. صدها نفر فالوش کردن.
🌈 پیام این داستان چیه؟
خیلی ساده:
اگه چیزی رو توی دلت داری، یعنی ممکنه. فقط باید بخوای، باور کنی و حرکت کنی.
وین دایر توی این کتاب یادمون میده که دنیای بیرون، همیشه دنبالهی دنیای درونه. هرچقدر درونمون روشنتر بشه، زندگیمون هم روشنتر میشه.
✨ چند جمله از کتاب برای دلخوشی و دلگرمی:
🌀 “تخیل، پیشنمایش چیزهاییست که قرار است تجربهشان کنیم.”
🌀 “به جای تمرکز بر نبودنها، روی بودنها تمرکز کن.”
🌀 “تو با خواستههات یکی هستی، فقط کافیه موانع ذهنت رو برداری.”
💡نتیجه گیری: اگر تو هم…
- احساس میکنی زندگیت یه چیزی کم داره،
- یه عالمه آرزو داری ولی نمیدونی از کجا شروع کنی،
- یا حتی فکر میکنی که برای تغییر دیر شده…
کتاب «آرزوهای تحقق یافته» یه شروع جادویی برای یه تغییر واقعی تو زندگیته. ✨
دوره فن بیان و سخنرانی بهت یاد میده با کلمات، قلبها رو تسخیر کنی و در هر جمعی بدرخشی! مهارتهای ارتباطیات رو تقویت کن و تاثیرگذاریت رو چند برابر کن. حالا وقتشه که صدات شنیده بشه! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.