گروه آموزشی قله

شروع داستان:

امیر، یه پسر سی‌ساله، کارمند یکی از شرکتای خصوصی بود. از همون مدل شغلایی که ساعت ۸ صبح تا ۵ عصر آدمو می‌چسبونه پشت میز، با حقوقی که ته ماه، فقط می‌رسه قسط و اجاره رو بده. زندگی‌ش این شکلی بود: صبح با اکراه بیدار می‌شد، با ترافیک می‌رفت سر کار، غروب خسته می‌اومد خونه و تهش با خودش می‌گفت: “آخه اینم شد زندگی؟”

یه روز از روزای پر استرس، وقتی از جلسه‌ی کاری برگشته بود خونه، توی اینستاگرام چشمش خورد به یه جمله از رابرت کیوساکی:

“اگه دنبال امنیت مالی هستی، باید از کارمندی فاصله بگیری و به سمت ساختن کسب‌وکار خودت بری.”

همین شد که رفت دنبال کتاب «تجارت در قرن ۲۱». اون شب تمومش نکرد، ولی چند فصل اولش انگار از خواب بیدارش کرد! کیوساکی داشت درباره یه مدل کسب‌وکار حرف می‌زد که خیلی باهاش فرق داشت: بازاریابی شبکه‌ای یا همون نتورک مارکتینگ.

💬 اولش شک کرد

امیر اولش با خودش گفت: «اَه اینا همش دروغ و قلابیه. بازاریابی شبکه‌ای؟ همونا که هی زنگ می‌زنن می‌گن بیا و درآمد میلیونی داشته باش؟»
ولی یه چیزی ته ذهنش باعث  کنجکاویش میشد. همون شب دوباره نشست و کتابو ادامه داد.

رابرت کیوساکی تو کتاب می‌نویسه:

“نتورک مارکتینگ یه مدرسه‌س. جاییه که تو نه فقط فروش، که مهارت‌های ارتباط، رهبری، ساختن تیم و استقلال مالی رو یاد می‌گیری.”

این جمله برای امیر جالب بود. چون خودش همیشه حس می‌کرد آدم بااستعدادیه، فقط انگار هیچ‌وقت جای درستی نبوده.

📌 شروع از نقطه صفر

امیر تصمیم گرفت امتحان کنه. با یکی از دوستاش که توی یه شرکت بازاریابی شبکه‌ای کار می‌کرد، قرار گذاشت. کلی سوال پرسید. بالاخره بعد دو هفته فکر کردن، استارت زد. نه سرمایه بزرگی داشت، نه تجربه فروش. حتی بلد نبود چطوری باید با آدمای غریبه حرف بزنه.

ولی همون‌طور که توی کتاب گفته شده بود، شروع کرد به یاد گرفتن.
هر شب یه فصل از کتاب می‌خوند. دوره می‌رفت. فیلم آموزشی می‌دید. یادداشت می‌نوشت.

یه جمله‌ی معروف تو کتاب هست:” تو اول باید روی خودت کار کنی، قبل از اینکه بخوای روی پول کار کنی.” امیر هم دقیقاً همین کارو کرد.

💪 بالا رفتن با تلاش

ماه اول؟ فروشش صفر.
ماه دوم؟ دوتا مشتری، یکی از دوستاش یکی از فامیل.
ماه سوم؟ بالاخره اولین کسی که زیرمجموعه‌ش شد رو جذب کرد.
ذره‌ذره تیمش شکل گرفت. آدمایی مثل خودش، که یا از شغلشون خسته بودن، یا دنبال درآمد دوم می‌گشتن.

یه شب، وقتی به تیم کوچیکش آموزش می‌داد، با خودش فکر کرد: “یعنی من واقعاً دارم تبدیل می‌شم به کسی که یاد می‌ده؟ من؟”

و یاد جمله‌ی معروف کیوساکی افتاد : “رهبری توی نتورک مارکتینگ، یعنی الهام دادن به آدم‌ها برای ساختن آینده‌ی بهتر.”

📈 یه سال بعد…

یک سال گذشت. امیر هنوز توی شرکت قبلیش کار می‌کرد، ولی درآمد ماهانه‌ش از نتورک مارکتینگ تقریباً با حقوقش برابر شده بود.

حالا دیگه مطمئن شده بود که این فقط یه شغل نیست، یه سبک زندگیه.

از اون زندگی خاکستری و تکراری فاصله گرفته بود. اعتماد به نفسش برگشته بود.
حتی توی جمع‌های فامیلی، دیگه اون آدم ساکت و خسته نبود، پر از انرژی و هدف حرف می‌زد.

🧠 درس‌هایی که یاد گرفت

امیر می‌گفت: “تو این مسیر، فقط پول درنیاوردم، یه نسخه بهتر از خودم ساختم.”

این چندتا درس کلیدی که از کتاب و تجربه خودش برداشت کرده بود، همیشه با خودش تکرار می‌کرد:

1. درآمد فعال خوبه، ولی درآمد غیرفعال آزاده.
2. کسب‌وکار خودتو بساز، نه رؤیای بقیه رو.
3. آدمای موفق، همیشه یادگیرنده‌ن.
4. ترس از نه شنیدن، بدترین دشمن موفقیته.
5. اگه رشد فردی نکنی، پول زیاد هم حالت خوب نمی‌کنه.

🎯 حالا چی شده؟

الان سه سال از اون روز میگذره. امیر کارمند نیست. یه تیم بزرگ داره، با آدمای متعهد و مثبت. خونه‌ای رو خریده که یه زمانی فقط آرزوشو داشت.
و مهم‌تر از همه، حس می‌کنه داره به آدمای دیگه کمک می‌کنه تا اونا هم به خودشون باور داشته باشن.

خودش می‌گه: “من با یه کتاب شروع کردم. با یه فکر کوچیک. ولی باورم بزرگ شد… و دنیامم باهاش تغییر کرد.”