
سه سوته شوهرمو غافلگیر کردم
"تصور کن بخوای ضعفای عشقت رو لیست کنی و تندتند بنویسی، ولی دنبال خوبیهاش که میری انگار توی یه کویر گم شدی—من و...
"تصور کن بخوای ضعفای عشقت رو لیست کنی و تندتند بنویسی، ولی دنبال خوبیهاش که میری انگار توی یه کویر گم شدی—من و...
"تصور کن رئیسجمهور باشی، ارتش دشمنت بعد از یه نبرد بزرگ فرار کنه، ژنرالت دنبالشون نره، لینکلن به جاش کار دیگری...
"تصور کن کتابت فروش نره، ولی یه روز بفهمی فقط با عوض کردن اسمش میتونی همهچیز رو تغییر بدی—من این کار رو کردم و...
"تصور کن هر روز به بقیه بگی چرا اینجوریان، ولی خودت توی خونهت غرق شلختگی باشی—ولی ی ضرب المثل چینی معادلات همه...
"تصور کن یه تصمیم کوچیک بگیری، ولی چون دنبال تایید بقیهای انقدر این دست اون دست کنی که آخرش همهچیز خراب بشه. من...
کتاب «بنویس تا اتفاق بیفتد» نوشته هنریت کلاوسر یکی از آثار پرطرفدار در زمینه توسعه فردی است که به ما میآموزد...
"تصور کن یه مجله معروف تورو بیسواد خطاب کنه و مجبور شی توی دادگاه ثابت کنی که نیستی، هنری فورد (غول خودروسازی...
"تصور کن 10 هزار بار لامپ بسازی و همشون خراب بشن، ولی آخرش با یه نور کوچیک دنیا رو عوض کنی—ادیسون این کار رو کرد و...
"تصور کن قفسهت پر از کتاب باشه، بلیط سمینار توی جیبت، ولی خودت هنوز توی همون ایستگاه قدیمی باشی. شروع...
"تصور کن یه تصمیم ساده بگیری و بعد ببینی هم خوب بود هم بد—من توی یه روز بارونی اینو فهمیدم و هنوز بهش فکر میکنم....
"تصور کن توی یه شهر یخزده، بدون پول و پشتوانه، بخوای بزرگترین راهآهن آمریکا رو بسازی—جیمز جی. هیل این کار رو...
تصور کن کارگاه هفت میلیون دلاری ات جلوی چشمات میسوزه و تو هیچ کاری نمی تونی بکنی و همه نقشه و برنامه و ابزارهات توی...
"تصور کن هر درو به روت ببندن، ولی تو با یه میکروفون و یه قلب پر امید آسمون رو بشکافی—کیت اسمیت اینجوری صداش رو به...
خانمی تنها و بیوه با دست خالی از هیچ به همه چیز رسید. تونست زندگی دلخواهشو بسازه. شروع داستان: زمستون 1398 بود. توی یه...
"تصور کن بدون یه قرون پول، فقط با یه اشتیاق دیوانهوار یه کار رو شروع کنی و آخرش ببینی همون بیپولی بهت بال داد. من...
"تصور کن توی دنیایی پر از انتقاد، یه مرد تصمیم بگیره فقط از خوبیهای آدما بگه—نه برای نفع خودش، بلکه برای ساختن...
"تصور کن توی یه هتل شیک توی فرانسه باشی، یهو صدای آژیر بلند بشه و یه دفعه تموم استرسای جنگ تحمیلی جلوی چشمت زنده...
"تصور کن توی یه جاده پر از آدمای سرگردون، تو با یه نقشه و یه فانوس دنبال یه شغل دلاری بری—من این کار رو کردم چون...