داستانی الهام گرفته از کتاب “از خوب به عالی” نوشته جیم کالینز

- نویسنده: گروه آموزشی قله
- بدون دیدگاه
کتاب “از خوب به عالی” نوشته “جیم کالینز”، یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین کتابها در زمینه مدیریت و رهبری است. کالینز در این کتاب به بررسی این موضوع میپردازد که چرا برخی شرکتها قادرند از وضعیت خوب به عالی برسند و چرا بعضیها هرگز نمیتوانند این کار را انجام دهند. داستانی الهام گرفته از این کتاب را در ادامه می خوانید که مربوط به شرکت «فولت» است که با تغییرات بنیادی و پیادهسازی اصولی که کالینز در کتابش توضیح داده، توانست از یک شرکت متوسط به یکی از بهترینها در صنعت خود تبدیل شود.
شروع داستان:
«فولت» یک شرکت تولیدکننده لوازم الکترونیکی بود که در اوایل دهه ۹۰ میلادی در یک بازار پررقابت فعالیت میکرد. در آن زمان، فولت وضعیت چندان درخشانی نداشت. این شرکت در مقایسه با رقبای خود که منابع و تواناییهای بیشتری داشتند، فروش نسبتاً متوسطی داشت و بیشتر اوقات در تلاش بود تا جایگاه خود را در بازار حفظ کند. اما روزی یکی از مدیران ارشد این شرکت، به نام «تد»، در حالی که در حال مطالعه گزارشهای مالی شرکت بود، متوجه چیزی شد که مسیر شرکت را تغییر داد.
تد با دیدن این که فولت در یک بازه زمانی مشخص به شدت رشد کرده است، شروع به فکر کردن درباره آینده شرکت کرد. او به این نتیجه رسید که اگر فولت بخواهد از وضعیت «خوب» به «عالی» برسد، باید رویکردی کاملاً متفاوت در پیش بگیرد.
او تصمیم گرفت که اصول کتاب از خوب به عالی نوشته ی را پیادهسازی کند و ببینید آیا این تغییرات میتواند شرکت را از وضعیت فعلی خارج کند یا نه.
گام اول: انتخاب افراد درست
اولین چیزی که تد متوجه شد، این بود که برای رسیدن به موفقیت، باید افراد درستی را در تیم خود داشته باشد. او به سرعت تصمیم گرفت که باید تیم مدیریتی شرکت را بازنگری کند. به گفته کالینز، یکی از مهمترین اصول در تبدیل شدن از خوب به عالی این است که باید افراد مناسب را به کار بگیریم و آنها را در موقعیتهای مناسب قرار دهیم. تد با دقت و وسواس زیادی، افراد جدیدی را برای بخشهای مختلف شرکت استخدام کرد که نه تنها تخصص لازم را داشتند، بلکه ارزشهای شرکت را نیز درک میکردند.
تد همچنین برای کارکنان موجود، دورههای آموزشی برگزار کرد تا به آنها کمک کند مهارتهای مدیریتی و رهبری خود را ارتقا دهند. او معتقد بود که هر عضو تیم باید نه تنها مهارتهای فنی بلکه تواناییهای رهبری و کار تیمی را نیز داشته باشد.
گام دوم: رهبری سطح ۵
یکی از مفاهیم مهمی که جیم کالینز در کتابش معرفی میکند، «رهبری سطح ۵» است. رهبری سطح ۵، به رهبری گفته میشود که در آن فرد نه تنها تواناییهای مدیریتی و استراتژیک بالایی دارد، بلکه از خود گذشتگی و فروتنی نیز نشان میدهد. رهبران سطح ۵ در عین حال که به هدفهای بلندمدت شرکت میپردازند، هیچگاه خود را در مرکز توجه نمیگذارند و بیشتر به دنبال موفقیت سازمان و تیم هستند.
تد با مطالعه بیشتر درباره این مفهوم، شروع به ترویج ویژگیهای رهبری سطح ۵ در تیم خود کرد. او برای مدیران ارشد و میانهرده، الگوهایی از رهبری ارائه داد که بر مبنای خودگذشتگی، انعطافپذیری و توانایی در برقراری روابط انسانی بود. این رهبران جدید در شرکت فولت توانستند با ایجاد فرهنگ همکاری و اعتماد، تیمها را به سمت اهداف بلندمدت هدایت کنند.
گام سوم: ساختن یک فرهنگ عملگرا
تد متوجه شد که یکی از مشکلات اصلی فولت این است که تیمها به جای تمرکز بر روی «چطور انجام دادن» کارها، بیشتر وقت خود را صرف بحث و بررسی استراتژیها و ایدهها میکنند. اینطور شد که تد تصمیم گرفت فرهنگ عملگرایانهای را در فولت ایجاد کند.
به گفته کالینز، برای تبدیل شدن به یک سازمان عالی، باید یک فرهنگ «عملگرایی» ایجاد کنیم که در آن افراد به جای فکر کردن بیپایان، به سرعت عمل کنند و کارهایی را که میدانند باید انجام شود، به مرحله اجرا درآورند. تد به مدیران خود یادآوری کرد که همیشه باید به سمت عمل کردن حرکت کنند و این فرهنگ را در سراسر سازمان تقویت کردند.
گام چهارم: تمرکز بر «چرخه جوجه طلایی»
یکی از مفاهیم جالب در کتاب از خوب به عالی مفهوم «چرخه جوجه طلایی» است. این مفهوم به این معنی است که برای رشد یک شرکت، باید قدمهای کوچک و مستمر برداشته شوند تا به نتیجه نهایی و بزرگ دست پیدا کنیم. تد با این دیدگاه، به تیم خود آموزش داد که موفقیتهای بزرگ از کارهای کوچک و مستمر به دست میآید.
فولت شروع به توسعه محصولاتی کرد که در ابتدا شاید تأثیر زیادی نداشتند، اما با گذشت زمان و پیشرفت مداوم، توانستند محصولاتی بسازند که در صنعت خود پیشتاز شدند. این پیشرفتهای کوچک و پیوسته در نهایت فولت را به یکی از برترینها در بازار خود تبدیل کرد.
نتیجه نهایی: فولت از خوب به عالی رسید
بعد از چند سال تلاش و تغییرات بنیادی، فولت به یکی از شرکتهای پیشرو در صنعت خود تبدیل شد. درآمد این شرکت به طور چشمگیری افزایش یافت و مشتریان جدیدی به سمت آن جذب شدند. آنچه که فولت را از دیگر رقبای خود متمایز کرد، نه تنها بهبود کیفیت محصولاتش بود، بلکه تغییرات فرهنگی و رهبری درون سازمان بود که باعث شد تیم فولت با انگیزه بیشتر و با استراتژیهای قویتری به سمت موفقیت حرکت کند.
تد و تیمش توانستند با پیادهسازی اصول از خوب به عالی، نه تنها فولت را از وضعیت متوسط به سطح عالی برسانند بلکه یک فرهنگ قوی و پایدار از همکاری، رهبری و عملگرایی ایجاد کنند که به آنها کمک کرد در برابر رقبا متمایز شوند.
💡 نتیجه گیری: درسهای کلیدی از این داستان
- انتخاب افراد مناسب: یکی از اصلیترین گامها برای رسیدن از خوب به عالی، انتخاب افراد درست برای تیم است. هیچچیز مهمتر از داشتن یک تیم قوی، متعهد و متخصص نیست.
- رهبری سطح ۵: رهبران باید با فروتنی، تعهد و انگیزه بالا، سازمان را به جلو هدایت کنند. رهبری از نوع سطح ۵ میتواند تاثیر عمیقی در موفقیت بلندمدت شرکتها داشته باشد.
- تمرکز بر عملگرایی: هیچچیز به اندازه عملگرایی و تمرکز بر اجرایی کردن استراتژیها مهم نیست. عمل کردن و یادگیری از اشتباهات، کلید موفقیتهای بزرگ است.
- استمرار در بهبود: برای دستیابی به موفقیتهای بزرگ، باید بهطور مستمر در حال رشد و بهبود بود. «چرخه جوجه طلایی» نشان میدهد که چگونه میتوان با گامهای کوچک به پیشرفتهای بزرگ دست پیدا کرد.✨
دوره فروش موفق، رازهای تبدیل شدن به یک فروشنده حرفهای رو بهت نشون میده! با تکنیکهای کاربردی این دوره، فروشات رو چند برابر کن و به درآمد رویاییات برس. فرصت رو از دست نده، الان وقت موفقیته! برای تهیه این دوره از اینجا ببینید. کلیک کنید.